همراه با علی اکبر صالحی از پرونده عربستان تا رابطه با رهبری و وزیر امور خارجه

‌به رهبری گفتم شرعا، عرفا و عقلا مسوولیت ابعاد فنی این توافق را می‌پذیرم /نتوانستم اختیار مذاکره با عربستان را بگیرم

تصور عموم از نظرات مقام معظم رهبری یک چیز است و تصور ما که دستی در کار داریم چیز دیگری است/ رهبری در تکوین صنعت هسته ای و در به سرانجام رسیدن این پرونده، بسیار کمک کردند/ هیچگاه در لفافه حرف نزده ام و این‌گونه نبوده که برخلاف مصلحت و منافع ملی از یک پدیده خاص حمایت کنم / متاسفانه در ایران زمانی که رنگ و بوی جناحی به قضایا داده می‌شود تا فرد یا گروه مقابل خود را نابود نکنیم دست از تلاش برنمی‌داریم/بنده در وزرات خارجه احمدی نژاداختیارات کامل داشتم/برخی به ذکر نام های عربستان و ترکیه در جلسه معارفه ام انتقاد داشتند/ ما می‌توانستیم همان‌گونه که راه مذاکره دوجانبه با امریکا را برای حل و فصل پرونده هسته‌ای باز کردیم راه مذاکره با عربستان را هم باز کنیم/ سعود الفیصل بارها و بارها دعوت خود از ایران را تکرار کرده بود/ این صحبتی که گفته می‌شود آقای احمدی‌نژاد مخالف رابطه با عربستان بودند صحیح نیست/ احمدی‌نژاد می‌گفت بعدها از انتخاب آقای عراقچی پشیمان خواهی شد/احمدی نژاد و دکتر وحید از تفاهم نامه آمیا حمایت کردند/ اشتباه بزرگی که مرسی انجام داد این بود که پیشنهادهای بزرگ ایران را در اختیار عربستان و قطر گذاشت تا از آنها به خیال خام خود امتیاز بیشتری بگیرد اما آنها هم پشت او را خالی کردند/قبلا هم گفته بودم که موسویان را جاسوس نمی دانم/ من پیشنهاد دیدار وزرای اطلاعات ایران، مصر، ترکیه و عربستان را دادم/

‌به رهبری گفتم شرعا، عرفا و عقلا مسوولیت ابعاد فنی این توافق را می‌پذیرم /نتوانستم اختیار مذاکره با عربستان را بگیرم
کد خبر: 124685
|
۱۳۹۵/۰۱/۱۱ ۲۳:۰۰:۰۰

سارا معصومی: نماینده دائم ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی، مشاور وزیر امور خارجه در مسائل بین الملل، معاون سازمان کنفرانس اسلامی، معاون رییس جمهور و رییس سازمان انرژی اتمی ایران، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران؛ عناوینی برای علی اکبر صالحی. دیپلمات 66 ساله ای که در 35 سال گذشته در تمام دولت ها از سازندگی تا اصلاحات، از عدالت گستر مهرورز تا دولت تدبیر و امید، امین روسای جمهور بوده اما همواره و در هر دوره ای صدای انتقاد درست و منصفانه خود را بلند و هیاهوهای رسانه ای و حاشیه سازی ها را به حداقل رسانده است. علی اکبر صالحی، در واپسین ماه های سال 93 به پیشنهاد محمد جواد ظریف از پشت صحنه مذاکرات خارج و عملا ریاست مذاکرات فنی با همتای امریکایی را برعهده گرفت. صالحی که جزو دیپلمات های ایرانی دانش آموخته امریکا است سند مذاکره مستقیم با امریکا در پرونده هسته ای را هم به نام خود ثبت کرده است و قطعا اگر نبود نکته سنجی به موقع وی برای طرح مساله مذاکره با امریکا در دولت دهم، شاید ما امروز شاهد شکل گیری توافق هسته ای در پایان سال 94 نبودیم. رییس سازمان انرژی اتمی در گفت وگوی تفصیلی با «اعتماد» از روزهایی می گوید که مایل به پذیرش پست هایی چون وزارت امور خارجه نبود اما در عمل انجام شده ای هم که قرار گرفت تمام تلاش هایش را برای کاهش تنش با عربستان و بازکردن مسیری سیاسی برای حل و فصل پرونده هسته ای به کار گرفت. سال 94 بجز خاطره خوش توافق هسته ای توام با حضور وی در مجلس شورای اسلامی و فریادهای والله، والله، والله بود، که به شهادتین هسته ای مذاکره کننده ایران تعبیر شد. صالحی در این مصاحبه از بی مهری هایی می گوید که برخی نمایندگان مجلس در نوزدهمین روز از مهرماه بر وی و تیم مذاکره کننده روا داشتند و از حکایت کسانی که با شخصی کردن پرونده هسته ای به وی که دوشادوش ظریف ایستاده بود، گفتند: شما خودت را کنار بکش! خلاصه مصاحبه اعتماد با وی در دو بخش در سایت اعتمادآنلاین منتشر شده است. نخستین بخش این گفت و گوی خلاصه شده به شرح زیر است : ( این بخش با عبور از سوال های اعتماد از چگونگی پذیرش پست وزارت امور خارجه توسط صالحی و پاسخ های وی که پیش از این در سایر رسانه ها به نقل از اعتماد منتشر شده بود آغاز می شود )

*فکر نمی‌کنید که انتخاب شما در سال‌های آخر دولت احمدی‌نژاد نوعی پیام بین‌المللی برای جهان در خصوص تغییر رویه ایران در حوزه سیاست خارجی بود؟
این صحبت شما، همان زمان در بسیاری از رسانه‌های عربی و غربی هم بیان می‌شد. اگر مطبوعات خارجی آن دوره را پس از انتصاب بنده به عنوان رییس سازمان انرژی اتمی و همچنین وزیر امور خارجه مطالعه کنید، می‌بینید که تحلیل‌های بسیاری نظیر این برداشت شما منتشر شده است. به خصوص مطبوعات جهان عرب، چنین تحلیل‌هایی را ارایه می‌کردند.

*البته تحلیل دور از واقعیتی هم نبود. در همان دوره کشورهای منطقه‌ای هم در حال فاصه‌گیری از ایران بودند و شما به خصوص در سطح منطقه‌ای خوشنام بودید.
بله. من در جهان عرب تاحدودی شناخته شده بودم به این دلیل که به زبان عربی هم صحبت می‌کنم و در بسیاری از مواقع مانند زمانی که نماینده ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بودم به زبان عربی با رسانه‌ها مصاحبه می‌کردم. در آن سال‌ها، بحران هسته ای شروع شده بود و من در اوائل متکلم وحده در مسائل هسته ای بودم چرا که کسی ورود کافی به این مسائل نداشت و نمی‌توانست در خصوص مسائل هسته ای، اظهارنظر فنی کند. در آن دوره، هنوز آقای روحانی هم وارد صحنه نشده بودند. هنوز العربیه به راه نیفتاده بود اما الجزیره و بسیاری از رسانه‌های مصری و لبنانی با بنده مصاحبه¬ای داشتند. علاوه بر این مسائل، چهار سال هم معاون دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی بودم و در آن دوره، بنده توانستم مبتکر کارهای خوبی برای کشورهای آفریقایی به خصوص در مورد وضعیت بهداشتی و معیشتی آنها باشم. تمام این مسائل، باعث نگاه مثبت رسانه‌های جهان عرب به بنده شده بود. زمانی که من به عنوان رییس سازمان انرژی اتمی در دولت دهم انتخاب شدم، تحلیل این رسانه‌ها این بود که ایران به دنبال حل و فصل جدی مساله هسته‌ای است. این تحلیل‌ها زمانی که به وزارت امور خارجه رفتم، تشدید هم شد. من زمانی به وزارت امور خارجه رفتم که مشکل منطقه‌ای خاصی وجود نداشت و هنوز این خیزش‌های مردمی در جهان عرب هم آغاز نشده بود. مهم‌ترین پرونده هم پرونده هسته‌ای بود. دو، سه هفته پس از آنکه به وزارت امور خارجه رفتم، بحران در تونس و سپس لیبی و بعد مصر آغاز شد.

*پرونده منطقه‌ای نداشتیم اما پرونده هسته‌ای عملا به بدبینی کشورهای غربی و منطقه‌ای به ما منتهی شده بود؟ پروژه ایران‌هراسی در منطقه کلید خورده بود.
بله. تصور همه این بود که با توجه به فعالیت یک سال و نیمه من در سازمان انرژی اتمی و انتقال بنده به وزارت امور خارجه، ایران به دنبال حل و فصل پرونده هسته‌ای از مسیر جدیدی است.

*این تحلیل درست هم بود؟
خیر. آقای احمدی‌نژاد زمانی که بنده را انتخاب کردند به من نگفتند که می‌خواهم تو را به وزارت خارجه بفرستم تا فلان کارها را انجام بدهی. آقای دکتر اصلا و ابدا به من نگفتند که پس از حضور در وزارت امور خارجه چه کارهایی انجام بدهم. برخلاف تصور و استنباطی که وجود دارد و اینکه به اصطلاح «هرکسی از ظن خود شد یار من»، اصلا چنین موضوعی بین من و آقای احمدی‌نژاد مطرح نشد. بنده اختیارات کامل در وزارت امور خارجه داشتم و مصداق این مساله هم اقدام‌هایی بود که من در آن سه سال، انجام دادم. به عنوان نمونه، باز شدن راه مذاکره با امریکا در زمان حضورم در وزارت امور خارجه انجام شد. این مذاکرات سال 90 آغاز شد و آقای احمدی‌نژاد اصلا به این «مسیر دوم» راضی نبودند اما مانع من هم نشدند. به اصطلاح ایشان نه تشویق کردند و نه مانع شدند. این در حالی بود که ایشان می‌توانستند با تحکم به من بگویند که این کار را نباید انجام بدهی در غیراین‌صورت مثلا تو را عزل می‌کنم. اما ایشان هیچگاه چنین رویه‌ای نداشتند.

*یعنی حتی تعیین اولویتی هم برای شما نشد؟ به عنوان مثال آقای روحانی پرونده هسته‌ای و بهبود رابطه با همسایگان را به عنوان اولویت سیاست خارجی خود اعلام کردند.
خیر، ایشان با خیلی از نظرات پیشنهادی اینجانب همراهی می‌کردند. به عنوان مثال، اینجانب در جلسه معارفه به عنوان وزیر امور خارجه کارهایی را که خواستم در وزارت امور خارجه انجام دهم به شکل یک منشور بیان کردم. در همان جلسه تاکید کردم که ما به دنبال بهبود رابطه با همسایگان در مرحله نخست و جامعه بین‌المللی در مرحله بعدی هستیم. در جمع همسایگان به نام دو کشور عربستان و ترکیه اشاره کردم و گفتم که این دو کشور در سطح منطقه جهان اسلام از جایگاه و موقعیت خاصی برخوردار هستند و رابطه با این دو کشور برای ما بسیار مهم است. عربستان سعودی، سرزمین وحی و قبله‌گاه مسلمین و از وزنه‌های اقتصادی جهان است و مستحق برقراری رابطه ویژه سیاسی با ایران است. ایران و عربستان می‌توانند با یکدیگر بسیاری از مشکلات منطقه‌ای و بین‌المللی را حل و فصل کنند. در خصوص ترکیه نیز تاکید کردم که ترکیه قدرتمند و با مردمانی غیور و موقعیتی استراتژیک و مشترکات عقیدتی و فرهنگی با ایران است و هرگونه ارتباط با این کشور می‌تواند به طور متقابل، سودآور باشد.
بسیاری به بنده اعتراض کردند که چرا نام این دو کشور را آورده‌ام و من پاسخ دادم که بنده به اهمیت همسایگان ایران در سیاست خارجی به ویژه عربستان و ترکیه اشاره کردم. در همان زمان هم اشاره کردم که این دو کشور به دلایل مختلف و متعدد، جایگاه خاصی دارند که مستلزم توجه ویژه سیاسی‌ هستند.

*در آن سال‌ها مساله رسانه‌ای شده قابل توجهی نبود که زنگ خطر در خصوص عربستان را به صدا درآورده باشد. چه مسائلی شما را نگران تنش بیشتر در رابطه تهران - ریاض کرده بود؟
من در همان سال‌ها هم متوجه حساسیت رابطه با عربستان بودم. سال‌ها در عربستان زندگی کرده بودم. خلق و خوی آنها را می‌دانستم و زمانی که در وزارت امور خارجه بودم این مساله برای من ناراحت کننده بود که دوستان با من برای مذاکره با عربستان همراهی نکردند. ما می‌توانستیم همان‌گونه که راه مذاکره دوجانبه با امریکا را برای حل و فصل پرونده هسته‌ای باز کردیم راه مذاکره با عربستان را هم باز کنیم اما تلاش‌های بنده در این خصوص به جایی نرسید.
پس از حضور در وزارت امور خارجه، در نخستین تماسی که با سعود الفیصل برقرار کردم وی گلایه‌های بسیاری داشت. در همان تماس تلفنی به وی گفتم که نمایندگان دو کشور می‌توانند با در کنار هم نشستن و صحبت کردن، این گلایه‌های دوطرفه را حل و فصل کنند. ایشان در همان مکالمه تاکید کردند که نوبت مقام‌های ایرانی است که به عربستان سفر کنند. به گفته ایشان آقای متکی وعده سفر به عربستان را داده بودند اما این سفر انجام نشد. ما هم قرار بود به عربستان در همان بازه زمانی سفر کنیم که به دلایلی این سفر انجام نشد.

*البته برخی مقام‌های مسوول در حوزه عربستان تاکید می‌کنند که در دولت‌های نهم و دهم، آقای احمدی‌نژاد پنج بار به عربستان رفتند اما آن دیدها با بازدیدی از سوی مقام‌های عربستان روبه‌رو نشد؟
خیر. آقای احمدی‌نژاد آن چند بار را در پاسخ به دعوت رسمی از سوی عربستان به این کشور نرفته بودند بلکه برای حضور در نشست‌های سازمان همکاری اسلامی به عربستان رفته بودند.

*مقامات عربستان دعوت رسمی برای دیدار دوجانبه را مطرح کردند؟
بله. بارها و بارها. آقای سعود الفیصل بارها و بارها دعوت خود را تکرار کردند. اما بنده باید با داخل برای انجام این سفرها هماهنگی‌هایی را انجام می‌دادم که با مخالفت‌هایی روبه‌رو شد.

*شما آن‌گونه که برای مذاکره با امریکا رایزنی انجام دادید، برای بهبود رابطه با عربستان اقدامی انجام ندادید؟
من تلاش بسیاری کردم اما حقیقت این است که نتوانستم. زمانی توانستم به عربستان سعودی سفر کنم که ولیعهد پادشاه فوت کرده بود و بنده تاکید داشتم که باید برای شرکت در مراسم تدفین ایشان به ریاض بروم. آن سفر من هم بسیار تاثیرگذار بود. ملک عبدالله با هرکدام از مهمان‌ها چند ثانیه صحبت می‌کرد اما دستان من را در دست گرفته و رها نمی‌کرد. ایشان دایما هم این جمله را تکرار می‌کردند: «سلام مرا به رهبری برسانید. سلام مرا به رییس‌جمهور ایران برسانید.» در همان سفر زمانی که سوار هواپیما شدم و هواپیما در حال بلند شدن بود خلبان به من گفت که از ریاض درخواست کرده اند تا هواپیما را برگردانیم که سعود الفیصل می‌خواهد جلسه ای با شما داشته باشد. متاسفانه هواپیما پرواز کرده بود و صحیح نبود که ما بازگردیم.
در آن دوره، ما شاهد اختلاف‌نظرهایی در داخل برای رابطه با عربستان بودیم اما اعتقاد من این بود که ما باید فضای سلبی که بین ایران و عربستان ایجاد شده را از بین ببریم. البته در آن دوره، رابطه ما و عربستان به این شکل نبود. فضا مثبت تر از امروز بود اما من احساس می‌کردم که رابطه در حال حرکت به سمت تنش است. همین حس را در خصوص مذاکرات هسته ای هم داشتم و حس می‌کردم که کشورهای عضو گروه 1+5 نمی‌توانند با این رویه با ایران به توافقی دست پیدا کند.

*آقای احمدی‌نژاد نسبت به رابطه با عربستان چه نظری داشتند؟ آیا مخالفتی با بهبود رابطه داشتند؟
خیر. ایشان موافق سفر من به عربستان برای بهبود رابطه بود. این صحبتی که گفته می‌شود آقای احمدی‌نژاد مخالف رابطه با عربستان بودند صحیح نیست. اتفاقا آقای احمدی‌نژاد برخلاف تصوراتی که گفته می‌شود در حدود سه سالی که بنده تصدی وزارت امور خارجه را بر عهده داشتم هرگز به دنبال این نبود که روابط ما را با دنیا در مسیر تنش قرار دهد. من در خصوص چهار سال اول ریاست‌جمهوری ایشان اظهارنظری نمی‌کنم چرا که حضور نداشتم. به یک نکته می‌توانم اشاره کنم و آن هم این است که آقای احمدی‌نژاد در بیان سخنرانی‌های خود در استان‌ها، آتشین اما در مسائل سیاسی عملگرا بودند و در آنجاهایی که لازم بود انعطاف مورد نیاز را از خود نشان می‌داد.

*اعتقاد ندارید که ادبیات ایشان در سخنرانی‌های بین‌المللی تا حدی تنش‌آفرین بود؟
بنده از زمانی که به وزارت امور خارجه آمدم چنین مساله‌ای را در سخنرانی¬های بین‌المللی ایشان ندیدم. ایشان در آن مقطع، لطف می‌کردند و متن سخنرانی‌های خود را پس از نگارش با بنده هم در میان می‌گذاشتند تا نظرم را بگویم و من هم تا آنجایی که مقدور بود تلاش می‌کردم متن سخنرانی ایشان متعادل باشد.

*اجازه بدهید سوال خودم را تکرار کنم چرا زمانی که در آن مقطع متوجه قرار گرفتن پرونده عربستان در سراشیبی شدید مانند مدل مذاکره با امریکا این مساله را با رهبری در میان نگذاشتید؟
مساله مذاکره با امریکا به گونه ای است که فقط رهبری معظم انقلاب می‌توانند در خصوص آن تصمیم‌گیری کنند. درحالی که موضوع عربستان، مساله‌ای بود که می‌شد از طریق شورای امنیت و دبیرخانه و رییس‌جمهور قابل طرح و پیگیری کرد.

*شما در شورای عالی امنیت ملی پیش‌بینی‌های خود از تنش-زایی در رابطه را مطرح کرده بودید؟
بله. پیش‌بینی من در آن مقطع این بود که ایران و عربستان در مسیر دور شدن از هم گام برمی‌دارند. هرکدام هم دلایل خود را داشتیم. هم ما قاطعانه ریاض را به برخی مسائل محکوم می‌کردیم و هم آنها اتهام‌هایی واهی را به صراحت علیه ما مطرح می‌کردند. من به دنبال این بودم که اگر نمی‌توانیم زاویه به وجود آمده را ببندیم حداقل این زاویه بیش از این باز نشود. من در همان زمان هم می‌دانستم که تشدید اختلاف میان ایران و عربستان به نفع هیچ‌کدام از دو کشور نخواهد بود. عربستان کشور بانفوذ و قدرتمندی از نظر اقتصادی و سیاسی است و ما نباید اجازه بسط اختلاف‌ها را می‌دادیم. البته عربستان پس از مرگ ملک عبدالله، اشتباهات فاحشی را مرتکب می‌شود و حتی دولتمردان این کشور هم نمی‌دانند که در حال گام برداشتن در چه مسیری هستند. دولت کنونی عربستان فکر می‌کند که در حال حرکت به سمت جلو است اما دایما در حال فرورفتن در باتلاقی هستند که برای خود درست کرده اند.

*هیچگاه دیدار خصوصی برای حل مشکلات با سعود الفیصل که ظاهرا رابطه مناسبی با شما داشت، برقرار کردید؟
بله. یک بار برای شرکت در یکی از نشست‌های سازمان کنفرانس اسلامی به عربستان رفتم و اتفاقا سعود الفیصل از من دعوت کرد که به منزل وی بروم. ایشان قریب به دو ساعت با من دیدار داشتند و در حالی که بیمار بودند اما حاضر به قطع جلسه نبودند. در همان جلسه هم دوطرف گلایه‌های خود را مطرح کردند اما من اصرار داشتم که باید گلایه‌ها را کنار گذاشته و در مسیر حل و فصل مسائل پیش رفت. جوانه‌های نزدیکی رابطه هم در حال ریشه زدن بودند که متاسفانه به دلیل مخالفت‌هایی در داخل ممکن نشد. من باید قبول کنم که نتوانستم این یک سنگ را در آن مقطع بردارم البته بسیار تلاش کردم و حتی زمینه ای را برای سفر وزیر اطلاعات به عربستان فراهم کردم و ایشان هم این سفر را انجام داد. در نهایت نتوانستم این اختیار برای مذاکره با عربستان را بگیرم و اگر این اختیار را می‌گرفتم مانند قضیه «مسیر دوم» مذاکره با امریکا، با توجه به شناختی که از عربستانی¬ها داشتم و اینکه زبان آنها را می‌دانستم می‌توانستم کار را تا حدودی جلو ببرم. شما زمانی که با طرف با زبان خودش صحبت می‌کنید تاثیرگذاری بیشتری دارید. این بدان معنا نیست که آنها مسحور ما می‌شدند که چنین تصوری ساده‌اندیشی است اما زبان مشترک بی¬تاثیر در کاهش تنش و فهم یکدیگر نیست. من سال‌ها در کشورهای عربی زندگی کرده ام و حساسیت های آنها را می‌دانم اما درست روی مسائلی که آنها حساسیت دارند در مقاطعی در ایران پافشاری شده است.

*رابطه شخصی شما با تمام روسای جمهوری که در دولت‌های آنها کار کردید خوب بوده است؟
بنده احساس می‌کنم آدم منصفی هستم و اولا جدا از مسائل سیاسی، برای بزرگان خودم احترام قایل هستم. من از اول انقلاب تاکنون همواره مسوولیت‌های متعدد داشته¬ام و در تمام دولت‌ها حضور داشته¬ام. این حضور هم به این دلیل نبوده که من در جناح سیاسی خاصی باشم یا به زور یک جناح به منصب و مقامی رسیده باشم. از بستگان کسی هم نبوده‌ام که به مناسبت آن خویشاوندی پستی به من داده شده باشد. در دولت‌های متفاوت من را به دلیل توانایی‌هایم دعوت به کار کردند و همواره صادقانه و خالصانه عمل کرده¬ام. اگر حرفی و انتقادی داشته¬ام به زبان آورده¬ام و حرف‌هایی هم که زده¬ام برای مصلحت عمومی و منافع ملی و نه منافع شخصی بوده است. این ویژگی شخصی برای همه در عالم سیاست و حتی افکار عمومی مردم هم جا افتاده است. هیچگاه در لفافه حرف نزده¬ام و این‌گونه نبوده که برخلاف مصلحت و منافع ملی از یک پدیده خاص حمایت کنم. در این سال‌ها نیز در خصوص روسای جمهور دولت‌های متفاوت صحبت‌هایی می‌شود که واقعا بسیاری از آنها صحت ندارد. بنده در دولت جناب آقای هاشمی‌رفسنجانی که دوران سازندگی بود معاون و در حقیقت قائم‌مقام وزیر علوم بودم و تقریبا تمام کارها دست بنده بود. در همان دوران، شاهد زحمت‌هایی بودم که در دولت سازندگی کشیده می‌شد اما بعدها در مورد همین دولت هزار گونه حرف نادرست زده شد. قطعا اشتباهاتی هم در تمام دولت‌ها صورت گرفته است اما سوال اینجاست که کدام انسانی است که اشتباه نکند؟ اما متاسفانه در ایران زمانی که رنگ و بوی جناحی به قضایا داده می‌شود تا فرد یا گروه مقابل خود را نابود نکنیم دست از تلاش برنمی‌داریم. به دنبال این هستیم که اثبات کنیم فلانی هیچ نقطه سفیدی در کارنامه خود ندارد. این روش نه خداپسندانه و نه مردم‌پسندانه است. به عنوان نمونه، عده‌ای تا آقای خاتمی را از هستی ساقط نکنند، دست‌بردار نیستند. در خصوص آقای هاشمی‌رفسنجانی و آقای احمدی‌نژاد نیز وضع بر همین منوال است. من منکر اشتباهات نیستم. نمی‌توان یک نفر را مقصر همه‌چیز دانست. شاید بتوان برای مدتی بر حق سرپوش گذاشت اما برای همیشه نمی‌توانید آن را مخفی نگاه دارید. اشتباهات واقعی دولت‌ها قطعا باید بیان شوند تا دولت بعدی همان اشتباه را تکرار نکند اما نیت نباید کوبیدن یک نفر باشد. به هرحال تمامی افرادی که نام بردم روسای جمهور کشور بودند. رییس‌جمهور جمهوری اسلامی ایران مقام کمی نیست. شما در امریکا شاهد هستید که سیستم سیاسی به گونه‌ای است که در هر دولتی از توان تمام روسای جمهور پیشین هم استفاده می‌شود.

*شما یک بار در مصاحبه‌ای مساله مخالفت آقای احمدی‌نژاد با انتصاب سیدعباس عراقچی را مطرح کردید. زاویه آقای احمدی‌نژاد با آقای عراقچی از کجا بود؟
سوالی که از من پرسیده شد این بود که آیا آقای احمدی‌نژاد در کار وزارت امور خارجه دخالت می‌کرد و من هم پاسخ دادم که ایشان هیچ گونه دخالتی نداشتند. نظر ایشان در خصوص یک یا دو انتصاب در وزارت امور خارجه را هم نمی‌توان مصداق دخالت دانست چرا که هنوز هم روسای جمهور همین کار را انجام می‌دهند و وزرا برای انتخاب معاونان خود با رییس‌جمهور مشورت می‌کنند. این مساله برای تمام وزراتخانه‌ها مصداق دارد و معمولا هم روسای جمهور با انتصاب معاونین موافقت می‌کنند. در آن مقطع هم بنده به دنبال انتصاب آقای عراقچی به عنوان یکی از معاونان خود پس از بازگشت ایشان از ژاپن بودم.

*با آقای عراقچی آشنایی قبلی داشتید؟
بله. ایشان را به خوبی می‌شناختم. ایشان را فرد لایق و صالحی می‌دانستم و به دنبال انتصاب ایشان به عنوان یکی از معاونان خود در آن مقطع بودم. این مساله را با آقای احمدی‌نژاد در میان گذاشتم و نمی‌دانم که به چه دلیل ایشان با این انتصاب موافق نبودند. من هرگز جویا نشدم که دلیل مخالفت ایشان با آقای عراقچی چه بود اما من همین مشکل را هم در سازمان انرژی اتمی با آقای احمدی‌نژاد برای یکی از انتصاب ها داشتم. با توجه به سابقه ای که از رفتار آقای احمدی‌نژاد داشتم زمانی که با پاسخ منفی ایشان روبه‌رو می‌شدم اصرار چندانی نمی‌کردم و طرح دوباره مساله را به زمان دیگری موکول می‌کردم.

*در سازمان انرژی اتمی ایشان با چه فردی مشکل داشتند و مخالف معاونت ایشان بودند؟
من در آن دوره در سازمان به دنبال انتخاب آقای دکتر احمدیان به عنوان یکی از معاونان خود بودم. آقای احمدیان پیش از این تصمیم بنده، معاون وزیر نیرو بودند. حضور آقای احمدیان در وزارت نیرو همزمان شده بود با قطع برق های ممتد که دلیل آن هم خشکسالی بود اما همین مساله باعث شده بود که آقای احمدی‌نژاد تصور کنند که این قطع برق ها، نتیجه کم‌کاری آقای احمدیان است. آقای احمدیان هم دایما توضیح می دادند که قطع برق‌ها به دلیل خالی شدن سدها و از دست دادن ظرفیت قابل توجهی از قدرت تولید است اما باز هم آقای احمدی‌نژاد قانع نمی‌شدند. من آقای احمدیان را به خوبی می‌شناختم. ایشان از دانشجوهای ممتاز دانشگاه صنعتی شریف بود و زمانی که آقای احمدی‌نژاد از وزیر نیرو خواستند که ایشان را کنار بگذارند پیشنهاد کردم ایشان را به عنوان یکی از معاونان خود به سازمان انرژی اتمی منتقل کنم. بنده به دنبال انتصاب ایشان به عنوان مسوول پروژه نیروگاه بوشهر بودم چرا که می‌دانستم ایشان به خوبی می‌توانند از عهده این کار برآیند. تصمیم خودم برای انتخاب آقای احمدیان به عنوان یکی از معاونانم را با آقای احمدی‌نژاد در میان گذاشتم و ایشان هم به صراحت مخالفت شدید خود را اعلام کردند. دو هفته بعد مجددا مراجعه کردم و باز هم آقای احمدی‌نژاد مخالفت کردند. آقای فتاح در دولت نهم وزیر بودند و من از ایشان خواستم که با پادرمیانی این قضیه را حل بکنند اما ایشان هم تاکید داشتند که آقای احمدی‌نژاد در مخالفت خود مصر هستند و امکان تغییر نظر ایشان وجود ندارد. من یک ماه اصرار خودم را در خصوص آقای احمدیان تکرار می‌کردم و در نهایت آقای رییس‌جمهور گفتند که هرکاری مایل هستی انجام بده و من آقای احمدیان را منصوب کردم.

*دلیل مخالفت ایشان با آقای عراقچی؟
در خصوص آقای عراقچی هم ایشان، همین اندازه مخالف بودند. البته من دلیل مخالفت ایشان با آقای احمدیان را از آقای فتاح سوال کردم اما علت مخالفت ایشان با آقای عراقچی را هرگز سوال نکردم و متوجه هم نشدم. آقای احمدی‌نژاد در آن مقطع به من می‌گفتند که بعدها از انتخاب آقای عراقچی پشیمان خواهی شد و بنده هم تاکید کردم که من به خوبی آقای عراقچی را می‌شناسم و آشنایی من هم خانوادگی است و ایشان را فرد شریفی می‌دانم. درنهایت هم ایشان موافقت خود را اعلام و بنده نیز آقای عراقچی را منصوب کردم.

*پشیمان هم نشدید؟
خیر. اصلا. (با خنده) اگر قرار باشد امتیازی برای حضور آقای عراقچی در مذاکرات هسته ای اخیر و موفقیت ایشان داده شود، سهم بنده نباید در این خصوص فراموش شود!

*ماجرای مخالفت ایشان با انتصاب آقای کمال‌وندی چه بود؟
بنده آقای کمال¬وندی را برای معاونت مالی و اداری در نظر گرفته بودم که با مخالفت ایشان روبه‌رو شد و آقای احمدی‌نژاد تاکید داشتند که من آقای ملک‌زاده را انتخاب کنم. من به دلیل علم به حساسیت‌ها می‌دانستم که انتخاب آقای ملک¬زاده توفان سیاسی به راه خواهد انداخت و دقیقا هم این برداشت خودم را با ایشان در میان گذاشتم که با مخالفت آقای احمدی‌نژاد روبه‌رو شد. در نهایت هم اتفاق‌هایی که همه در جریان هستند رخ داد و با استعفای آقای ملک‌زاده، من آقای کمالوندی را منصوب کردم.

*یکی از مهم‌ترین و طولانی¬ترین پرونده‌های ایران در زمان شما حل شد که به پرونده آمیا شهرت دارد و در واقع اختلاف جدی میان ایران و آرژانتین بود. مذاکرات آمیا را چگونه پیش بردید؟
بنده زمانی که به وزارت امور خارجه آمدم دو اولویت را برای خودم تعریف کرده بودم. نخستین اولویت من برقراری رابطه ویژه با عربستان سعودی و ترکیه بود و مساله دوم، حل و فصل پرونده‌های مزمن بود. یکی از این پرونده‌های مزمن، آمیا بود و یکی دیگر از پرونده‌های مزمن با یکی از کشورهای حوزه خلیج فارس بود.

*کدام پرونده؟
تمایلی به صحبت کردن در خصوص آن ندارم. اما آن پرونده هم در حال ورود به یک فرآیند حل و فصل بود که اشتباهی صورت گرفت و مانع از حل و فصل آن شد.

*سایر پرونده‌های مزمن را اسم می‌برید؟
بله. پرونده مزمن دیگری با عراق در خصوص قرارداد 1975 ایران و الجزایر داشتیم که تعیین حدود را انجام داده بود. پرونده تعیین حق آب با افغانستان یکی از مسائل روی میز بود. خلاصه آنکه من تاکید داشتم ما باید پرونده‌هایی از این دست را بسته و اجازه ندهیم که مانند استخوان لای زخم باقی بمانند. بنده کار روی تمام این پرونده‌ها را آغاز کردم. به عنوان نمونه در پرونده عراق به خوبی پیش رفتیم و تقریبا میله‌گذاری‌های روی زمین برای تعیین حدود و مرزها به اتمام رسید.

*در خصوص جزییات پرونده آرژانتین توضیحات بیشتری می‌دهید؟
پرونده آرژانتین در نهایت به نفع ما پیش رفت. در آن زمان، سوریه هنوز ناآرام نبود و این کشور میزبان من و وزیر امور خارجه وقت آرژانتین شد. من دو بار در سوریه با وزیر امور خارجه وقت آرژانتین ملاقات داشتم که این ملاقات ها محرمانه بود. چندبار هم در حاشیه نشست های بین‌المللی در خصوص پرونده آمیا با ایشان دیدار کردم. در همان دیدارها، نقشه راهی را برای حل و فصل مساله طرح ریزی کردیم و پس از آن، چندین بار در نیویورک و سوییس با هم ملاقات داشتیم. در نتیجه این دیدارها، تفاهمنامه ای تنظیم شد و من این تفاهمنامه را به شورای عالی امنیت ملی بردم.

*این مساله مانند مساله عربستان در شورای عالی امنیت ملی با مخالفت‌هایی روبه‌رو نشد؟
چرا. در دبیرخانه مخالفت‌هایی با این تفاهمنامه داشتند اما آقای احمدی‌نژاد کاملا دفاع کردند. من به یاد دارم که آقای دکتر وحید که در آن زمان وزیر دفاع بودند هم از این تفاهمنامه دفاع کردند. سرانجام ما توانستیم این تفاهمنامه را به تصویب برسانیم و در اتیوپی امضا شد. امضای این تفاهمنامه سر و صدای بسیاری در اسراییل به راه انداخت. صهیونیست¬ها و جریان‌های مدافع آنها در امریکا، علم مخالفت با این تفاهمنامه را برداشتند. این مخالفت‌ها رییس‌جمهور وقت آرژانتین را بر آن داشت تا در سازمان ملل سخنان بسیار تندی در دفاع از این تفاهمنامه بزند و آخرین بار هم تاکید کرد که ایرانی که این‌همه حرف و حدیث در خصوص آن می‌زنید در این پرونده، همکاری کاملی با ما داشته است. دادستانی که مسوول پرونده امیا بود هم به شکل مشکوکی کشته شد. در نهایت در نتیجه این فشارهای رژیم صهیونیستی و امریکا، آرژانتینی ها تفاهمنامه را یکجانبه لغو کردند. در حال حاضر ایران امتیازی در دست دارد و می‌تواند به همه دنیا بگوید که ایران برای حل و فصل مشکلات پیشقدم شد اما متاسفانه دولت جدید آرژانتین، تفاهمنامه را لغو کرد.

*محمد مرسی، رییس‌جمهور برکنار شده مصر پیشنهادی مبنی بر تشکیل کمیته‌ای چهارجانبه برای حل مساله سوریه داده بود. پیشنهادی که شاید در صورت پیشبرد آن، امروز در سوریه شاهد چنین وضعیتی نبودیم. آن پیشنهاد را تا کجا پیش بردید؟
در جریان سفر آقای احمدی‌نژاد به عربستان برای شرکت در نشست فوق‌العاده سازمان همکاری اسلامی اتفاق‌های بسیار خوبی افتاد. پس از حضور ایران و عربستان در اجلاس اضطراری سران کنفرانس اسلامی درمکه بود که محمد مرسی رییس‌جمهور مصر برای حل بحران سوریه پیشنهاد «چهارجانبه» را داد. در این پیشنهاد تاکید شده بود که چهار کشور ایران، عربستان، مصر و ترکیه برای حل بحران سوریه پیشقدم شوند. این پیشنهاد در آن مقطع، بسیار مهم بود چرا که همه علیه ایران در خصوص پرونده سوریه در جهان عرب فضاسازی می‌کردند. این طرح یکی از حرکت‌های باارزش محمد مرسی بود. در آن زمان، مصر به سمت جدایی از سوریه حرکت می‌کرد و تکلیف ترکیه و عربستان هم با مساله سوریه کاملا مشخص و در تضاد کامل با نگاه ما به سوریه بود. مرسی در طرح خود این چهار کشور را جمع کرد. در راستای طرح فوق چهار تا پنج بار جلسه‌ای برگزار شد. من برای شرکت در آن جلسات دو تا سه بار به مصر سفر کردم. محمد مرسی هم در آن مقطع زمانی که پافشاری ایران را برای حل و فصل موضوع دید بسیار از ما استقبال می‌کرد. وی حافظ قران بود و در همان مقطع هم ایران پیشنهادهای خوبی برای بهبود رابطه با مصر به مرسی داد. من خاطرم است که به وی گفتم ما حاضر هستیم ویزای مصری‌ها را یک طرفه لغو کنیم و می‌توانیم در حل مشکلات اقتصادی به قاهره کمک کنیم. اشتباه بزرگی که مرسی انجام داد این بود که پیشنهادهای بزرگ ایران را در اختیار عربستان و قطر گذاشت تا از آنها به خیال خام خود امتیاز بیشتری بگیرد اما آنها هم پشت او را خالی کردند.
اما در خصوص سوریه، من در یکی از جلساتی که در مصر داشتم تاکید کردم که چهار کشور نظر متفاوتی در خصوص سوریه دارند و به هم رساندن این نظرات بسیار بعید است. همچنین تاکید کردم که اختلاف‌های ما در سوریه بسیار بیشتر از نقاط اشتراک ما است بنابراین باید عوامل دیگر را هم به کمک بگیریم و در این خصوص پیشنهادهایی هم دادم.

*منظور شما از عوامل دیگر چه بود؟
پیشنهاد من این بود که به غیر از وزرای امور خارجه کشورهای چهارگانه، وزرای اطلاعات ایران، مصر، ترکیه و عربستان هم با یکدیگر دیدار داشته باشند. این بزرگ‌ترین برگ برنده ما در همان نشست و البته بعدها بود.

*هر سه کشور موافقت کردند؟
ابتدا نه. ترکیه مخالفت کرد و اظهار داشت که این مساله چه ارتباطی به وزرای اطلاعات چهار کشور دارد. اما من تاکید کردم که ما وزرای امور خارجه هستیم و تنها برخی از جوانب پرونده را می‌بینیم اما وزرای اطلاعات از پشت پرده‌ها بیشتر خبر دارند و ما باید هماهنگی میان آنها به وجود بیاوریم تا شاید بتوانیم اختلاف را کم کنیم. من در همان مقطع با علم به اینکه روابط اطلاعاتی مصر و سوریه از قدیم با هم بسیار خوب بوده است این پیشنهاد را دادم. زمانی که این مساله جا افتاد خدا را شکر کردم. من از مصر به سوریه رفتم و این مساله را با بشار اسد در میان گذاشتم.

*واکنش ایشان چه بود؟
رابطه مصر و سوریه قطع شده بود اما من به اطلاع رییس‌جمهور سوریه رساندم که در اجلاس چهارجانبه، توافق شد که وزرای امور خارجه چهار کشور با هم رابطه برقرار بکنند. بنابراین سیستم اطلاعاتی مصر، مهیای برقراری رابطه با سیستم اطلاعاتی شما است. بشار اسد بسیار از این اقدام ایران قدردانی و تاکید کرد که سیستم‌های اطلاعاتی مصر و سوریه به خوبی همدیگر را می‌شناسند و می‌توانند کمک‌های شایانی به هم در این زمینه بکنند.

*آیا پیش از برهم خوردن اوضاع مرسی در مصر دیداری میان وزرای اطلاعات کشورهای چهارگانه صورت گفت؟
آقای مصلحی، وزیر اطلاعات وقت به مصر رفتند و وزیر اطلاعات آنها هم به ایران سفری داشت. برای نخستین‌بار دو کشور در سطح وزرا با هم ارتباط‌هایی داشتند اما به دلیل فروپاشی دولت مرسی این رابطه ادامه پیدا نکرد. در حال حاضر، دولت مصر با سوریه همراه‌تر از دولت مرسی است.

*بسیاری می‌گویند که اگر هر فردی جز صالحی برای باز کردن مسیر دوم مذاکره با امریکا نزد رهبری رفته بود نمی‌توانست پاسخ مثبت ایشان را دریافت کند. آیا با چنین تعبیری از رابطه خود و رهبری موافق هستید؟
نمی توانم به این سوال پاسخ بدهم. سوال سختی است.

*رابطه شما با رهبری چه نوع رابطه‌ای است؟
اساس فکر سیاسی من مبتنی بر اصل ولایت فقیه است و این را هم از نظر عقلانی و هم از نظر تعبدی قبول دارم. سنگ محک من، ولایت فقیه است. هرچه در طول زمان هم پیش می‌رویم، می‌بینیم که این نظر کاملا درست است. شما به وضعیت ما نگاه کنید اگر شالوده حکومتی ما ولایت فقیه نبود در حال حاضر، ایران چه وضعیتی داشت؟

*در جریان مذاکرات هسته‌ای مقطعی بودید که فکر کنید ایشان راضی به روند در حال طی شدن نیستند؟
تصور عموم از نظرات ایشان یک چیز است و تصور ما که دستی در کار داریم چیز دیگری است. یک بار در جایی خواندم زمانی که مساله عربستان پیش آمده بود امام(ره) به آقای ولایتی گفته بودند: من به عنوان رهبری و مرجع دینی نوع و محتوای کلامم یک شکل است و شما به عنوان وزیر امور خارجه به گونه دیگری باید صحبت کنید. رهبری یک نقش دارند و رییس‌جمهور و وزیر امور خارجه هم نقش خاص خود را دارند. نمی‌توان انتظار داشت که رهبری مانند وزیر امور خارجه صحبت کنند یا برعکس. بنده در خصوص پرونده هسته ای بدون هیچ تردیدی می‌توانم این ادعا را بکنم که قدیمی‌ترین فرد این پرونده هستم. از روز نخست این پرونده بنده در جریان بودم تا به امروز. چه از باب شکل گرفتن صنعت هسته ای و چه از باب به نتیجه رسیدن این پرونده، تمام راهگشایی ها در طول مسیر با حضرت آقا بوده است. صنعت هسته ای در چارچوب مسیر عادی قابل پیشروی نبود و اگر کمک رهبری عزیز نبود، این صنعت به این شکل پیش نمی رفت. رهبری در تکوین این صنعت و در به سرانجام رسیدن این پرونده، بسیار کمک کردند. این واقعیتی است که من با آن زندگی کرده ام و دیده ام. بنده این را لطف الهی می بینم که در آن مقطع دولت دهم با پیشنهاد گفت‌وگوی مستقیم با امریکا خدمت ایشان برسم و ایشان هم با بزرگواری این پیشنهاد را بپذیرند. این مساله را سند افتخار و لطف الهی برای خود می‌دانم. فکر می‌کنم اگر فرد دیگری هم به جز بنده در آن مقطع نزد ایشان می‌رفت باز با همین تصمیم حکیمانه ایشان روبه‌رو می‌شد.

*رابطه صالحی با جواد ظریف چگونه رابطه‌ای است ؟
رابطه ما دو نفر بسیار دیرپا است. آشنایی من و آقای ظریف از زمانی که پرونده هسته ای کلید خورد و من در وین بودم بیشتر و بیشتر شد. پیش از آن هم، بنده ایشان را می‌شناختم. رابطه ما بسیار صمیمانه و محترمانه است.

زمانی که به وزارت امور خارجه آمدید پیشنهادی برای بازگشت ایشان ندادید؟
در آن مقطع من پیام دادم که اگر مایل هستند به وزارت امور خارجه بازگردند اما بعد دیدم که شاید به دلیل برخی مسائل سیاسی و فضاهای کاذب به وجود آمده، ایشان چندان تمایلی به بازگشت نداشته باشند. متاسفانه در آن زمان عناوینی مانند «باند نیویورکی‌ها» درست کرده بودند تا یک فضای سلبی ایجاد کنند. در آن زمان، فضایی ایجاد کرده بودند که آقای ظریف تصمیم گرفت استعفا بدهد. اما در همان مقطع اصرار داشتم که باید حرمت ایشان حفظ شود و چندبار هم ایشان را در جلساتی ملاقات می‌کردیم و صحبت‌هایی نیز با یکدیگر داشتیم. بنده در خصوص آقای موسویان همین رویه را داشتم.
*آقای موسویان در زمان ریاست شما بر سازمان انرژی اتمی متهم به جاسوسی شدند؟
خیر، قبل از مسوولیت بنده در سازمان، ایشان متهم شده بودند. به خاطر دارم در همان مقطع در جلسه‌ای برای سخنرانی که اکثریت مخاطبان هم روحانی بودند از بنده در خصوص آقای موسویان سوال شد که آقای صالحی شما با توجه به شناختی که از آقای موسویان دارید، ایشان را جاسوس می دانید؟ من هم پاسخ دادم که اگر از من سوال می‌کنید باید بگویم که این اتهام را بسیار دور از ذهن می‌دانم. دلیلی برای جاسوس بودن ایشان وجود ندارد. جاسوس یا باید به دنبال مال دنیا باشد که ایشان الحمدلله از خانواده متمولی هستند یا به دنبال احراز مقامی است که ایشان سفیر بوده‌اند و جایگاه‌های بسیار مهمی در جمهوری اسلامی داشته‌اند. یا به دنبال مدرک است که ایشان تحصیلات عالیه دارند. یا به دنبال پرستیژ اجتماعی است که ایشان از خانواده شهدا بوده و شأن خانوادگی بالایی دارند. چه دلیلی برای جاسوس بودن ایشان وجود دارد؟ من در همان سخنرانی هم تاکید کردم که من، موسویان را جاسوس نمی‌دانم.

*هیچ‌گاه در جریان مذاکرات میان شما و آقای ظریف اختلافی بر سر مسائل فنی به وجود آمد؟
خیر. من از بهمن 93 به مذاکرات پیوستم و پیش از آن، هر بار تیم مذاکره‌کننده از اینجانب مشاوره فنی می‌خواست ارایه می‌کردم. اما تا پیش از حضور مستقیم بنده در مذاکرات، قرارهایی گذاشته و چارچوب‌هایی تعیین شده بود. من نمی‌توانستم در آن چارچوب‌ها تغییری ایجاد کنم اما برای خارج شدن از بن‌بست فنی که در آن قرار داشتیم مقداری از چارچوب تعیین‌شده را جابه‌جا کردیم. اما در برخی موارد، مانند طول زمان 10 یا 15 سال، امکان هیچ‌گونه تغییری وجود نداشت. جز این موارد بقیه مسائل فنی را پیش بردم و بسیار هم از آنچه که انجام شد راضی هستم.

*شما در صحن علنی مجلس فرمودید که: اینجا دارم شهادت می‌دهم، ولله، ولله، ولله (با اجرای برجام) در مسائل هسته‌ای نه با کندی روبه‌رو خواهیم شد نه با توقف. فکر می‌کنید چند سال دیگر هم با گذشت عمر برجام همین موضع را داشته باشید؟
من همواره گفته ام و باز هم تاکید می‌کنم که در بحث هسته ای مسوولیت فنی آنچه را که انجام داده‌ام و تمام تبعات آن را می‌پذیرم. و در این خصوص هم من پاسخگو هستم. بنده در بحث فنی پاسخگو هستم و مسوولیت آن را می‌پذیرم. در حال حاضر هم خیالم از نظر فنی این توافق کاملا راحت است. غنی‌سازی ما ادامه پیدا خواهد کرد. رآکتور آب سنگین ما حفظ شده و تحقیق و توسعه هم ادامه خواهد داشت. ادامه این مسیر و پیشبرد موفقیت‌های هسته‌ای به همت خود ما بستگی دارد. بنده می‌دانم که در حوزه فنی این توافق چه کارهایی انجام داده ایم و با هوشمندی هم پیش رفتیم. منویات مقام معظم رهبری را هم در این خصوص می‌دانستیم. ایشان به آقای حجازی پیام داده بودند که آقای صالحی باید شرعا، عرفا و عقلا مسوولیت فنی این توافق را بپذیرد و من هم در دیداری که با رهبری معظم داشتم تاکید کردم که شرعا، عرفا و عقلا مسوولیت ابعاد فنی این توافق را می‌پذیرم. اما کسی هم نمی‌تواند به من بگوید که چرا مثلا تاریخ 10 ساله برای برجام تعیین شد؟ من در آن زمان در مذاکرات نبودم و زمانی هم که به مذاکرات پیوستم این چارچوب ها تعیین شده بود.

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان

دیدگاه تان را بنویسید

اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    خواندنی ها