اعتمادآنلاین- خاطره وطن خواه: محمد شریعتمداری گفت: من واسطه حل مشکلات بین برخی دوستان و عزیزان (سال 83) بودم. اشاره کنم، به خاطر میآورید. من به آن ایام نمیخواهم برگردم.» از آنجا که این گفتوگو در ایام مبارک دهه فجر انجام شد، از حوالی 40 سالگی انقلاب اسلامی آغاز شد و در نهایت به برجام رسید و به حاشیههای دولت ختم شد. در این گفتوگو تلاش کردم نقدهای مهمی که به دولت وارد است را هم محور پرسش قرار دهم. گفتوگو با وی را بخوانید.
تا انتخابات دور دوازدهم ریاستجمهوری حدود 2 ماه (از زمان انتشار مصاحبه) باقی است. از سال 92 که دولت یازدهم سرکار آمد بارها و بارها در تریبونهای مختلف و از زبان رییسجمهور و اعضای کابینهاش درباره مشکلات باقیمانده از دولت قبل، سیاستگذاریها و تعهدات باقیمانده سخن به میان آمد. خود شما هم در سخنرانیهایتان به این مشکلات اشاره کردهاید. فکر میکنید در مدتی که گذشت، دولت توانسته مشکلات عمده کشور در حوزههای سیاسی و اقتصادی را حل کند؟
قدرتهای بزرگی با ما سر مخاصمه و جنگ داشته و ما باید این معضل را از پیش پای ملت ایران برمیداشتیم. اما وقتی وارد این حوزه شدیم، دیدیم که علاوه بر این مسائل، یکسری روابط گستردهای که جمهوری اسلامی ایران بین خود و کشورهای همسایه به وجود آورده بود هم در سایه به وجود آمدن جو ایران هراسی و اسلام هراسی تخریب شده و از بین رفته است. برخی مناسبات خود را با کشورهای همسایه باید از نو بنا میکردیم. سیاست خارجی ما درحوزه اقتصادی بر بازارهای هدف تاثیر فوقالعادهای گذاشته بود؛ بازارهایی مثل آفریقا که یکی از مهمترین بازارهای اهداف اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بود و بسیاری از کالاها و خدمات ما قابلیت عرضه در آن بازارها را داشت، تقریبا متوقف شده و روابط از بین رفته بود. امکان ارتباط نبود. نه تنها قدرتهای بزرگ مثل اروپا و امریکا روابط شان با ما تیره و تار بود، بلکه در سایر کشورها هم وضعیت خوبی نداشتیم. اگرچه هنوز به دوره روابط خوب خارجی با دنیا برنگشتهایم و هنوز بهبود روابط خارجی ما بهطور کاملا محقق نشده است، اما قدمهای بزرگی برداشته شده است. ما با چنین مشکلی در عرصه سیاست خارجی مواجه بودیم. سیاست خارجی، تقریبا در همه
سازمانهای بینالمللی شکلی از انزوا را تعقیب میکرد. با معدود کشورهایی هم که روابط برقرار بود و این کشورها روابط خود با ایران را حفظ کرده بودند- مثل چین و روسیه - هم شرایط خاصی برقرار بود. یعنی آنها هم در روابط شان با جمهوری اسلامی ایران از سر انحصار برخورد میکردند و گاهی نگاهشان به جمهوری اسلامی ایران مثل یک طعمهای بود که در شرایط بدی گرفتار شده و اسیر است و هر رفتاری با اسیر را مجاز میدانستند. قدرت انتخاب نبود، همهچیز تحمیل میشد. در آخرین روزهای آن دولت، هیاتی از ایران سفری به چین انجام داد و در آنجا سندی امضا شد که برای استفاده از هر یک دلار پول ملت ایران پول خودمان، بایستی نرخهای سنگینی را به عنوان بهره پرداخت میکردیم. یعنی برای در اختیار گرفتن هر دلاری که مربوط به خودمان بود، باید آنقدر هزینه پرداخت میکردیم انگار که ما این پول را با چند برابر شرایط وامهای معمولی گرفتهایم. چنین شرایطی بسیار ذلت بار بود و ما با آن مواجه بودیم. در عرصه مسایل داخلی اقتصادی هم وضع به همین ترتیب بود. مثلا در بخش بدهیهای دولت، ما تصوری از بدهیها داشتیم؛ فکر میکردیم ارقام قابل ملاحظه است. تصور میکردیم که دولت
به بانکها، پیمانکاران و... بدهیهای زیادی دارد و مثلا با تصور 100 هزار میلیارد تومان مجموعه بدهی دولت به دیگران وارد کار شدیم، اما اخیرا وزیر اقتصاد صحبت از 540 هزار میلیارد تومان حجم بدهیهای دولت بدون نفت میکند؛ یعنی 5 برابر آنچه ما تصور میکردیم.
اما برخیها هم میگویند این 5 برابر ناشی از عملکرد این دولت هم بوده است.
خیر، اعدادی که آقای طیبنیا اعلام کرده، همین ارقامی است که اشاره کردم. تازه با محاسبه بدهیهای حوزه نفت به ارقام بالاتری میرسیم.
یعنی برآورد اولیه شما کمتر از ارقام فعلی بود؟
بله، با ایجاد اداره کلی در وزارت اقتصاد برای محاسبه بدهیهای دولت در حوزههای گوناگون متوجه این میزان بدهی شدیم. همه دستگاههای دولتی در شرکتها و وزارتخانهها بررسیهای خود را از میزان بدهیها انجام دادند و به این اداره کل اعلام کردند. به تدریج معلوم شد که مجموعه بدهیهای دولت، خیلی بیشتر از آن چیزی است که تصور میشد. بخشی از این بدهیها البته پرداخت شد. بخشی از این بدهیها هم پرداخت نشده و همچنان باقی مانده است. اینکه گفته میشود بخشی از این بدهیها مربوط به این دوره است، حرف کاملا نادرستی است، این انباشت بدهیها مربوط به ایامی است که متاسفانه ما از فرصتها درست استفاده نکردیم و درآمدهای ارزی کشور با فروش هر بشکه نفت به قیمت 140 دلار از دست رفت. بخش قابل ملاحظهای از مازاد درآمدهای ارزی، با توجه به محدودیتهایی که به وجود آمد مثل بلوکه شدن ذخایر ارزی کشور و گاهی به قیمت چند برابر خریدن برخی از ماشینآلات و مواد اولیه و کالاهای واسطهای هدر رفت. متاسفانه این دولت در ابتدای کار با گرفتاری جدید کاهش قابل ملاحظه قیمت نفت هم مواجه شد. از یکسو تلاش کردیم در جهت گشایش بازارها و صدور بیشتر نفت اقدام کنیم.
این دولت با تلاش گسترده خود و بر طبق آمار رسمی و دقیق افراد بیمه شده جدید هر سال بهطور متوسط به صورت خالص 700 هزار شغل ایجاد کرد و سعی کرد تا حدودی مشکل بیکاری را در کشور کمرنگ کند. اما در حالی که در سالهای اخیر هر سال 2/1 میلیون نفر متقاضی جدید کار وارد بازار کار میشود، با وجود به وجود آمدن 700 هزار شغل جدید باز سالانه 500 هزار نفر به جمع بیکاران کشور افزوده میشود و طبیعتا مردم با مشکل اشتغال همچنان مواجه هستند. در واقع مشکل بیکاری محصول یک دوره طولانی کاهش رشد اقتصادی و کاهش رشد سرمایهگذاری متاسفانه در اوج درآمدهای ارزی کشور و قیمت جهانی نفت است، نه محصول این دولت.
دولت تلاش کرد و سرمایه در گردش لازم برای حدود 23 هزار واحد تولید نیمه فعال یا تعطیل دیگر را به میزان حدود 16 هزار میلیارد تومان در استانهای مختلف تامین کرد و این واحدها به فعالیت کامل برگشتند. همچنین حجم تسهیلات پرداختی بانکها به واحدهای اقتصادی را طی سال 1395 به میزان 4/43 درصد افزایش داده و به 427 هزار میلیارد تومان رساند.
فرض دولت از ابتدا بر این بود که بتواند شرایط را به اوایل دهه 80 یا حتی به ابتدای سال 90 برساند. به نظر میرسید این روند دنبال شده؛ اما اتفاقی که افتاد بعد از توافق برجام است. دولت تحت تاثیر هیجان ناشی ازاین توافق قرار گرفت. حالا یک سال بعد از برجام خیلیها میگویند اتفاقی در زندگی ما نیفتاده است. این هیجاناتی که ایجاد شد، چه از ناحیه طرفداران دولت یا خود دولت سبب شد تا دلسردی نسبت به مجموعه فعالیتهای دولت اتفاق بیفتد. این را منتقدان به تنهایی نمیگویند، طرفداران دولت هم بزرگترین نقدشان به دولت را نتایج برجام میدانند. به نظر میرسد، در ایام توافق برجام رشته امور از دست دولت رها شد و سطح توقعات بالا رفت. اما همه میدانیم بازگشت به شرایط قبل از تحریمها نیاز به زمان دارد، ولی هیجانات که فروکش کرد، نوعی دلسردی ایجاد شد. آیا دولت در این رابطه پیش بینی از هیجانات به وجود آمده نداشت که بعد از فروکش کردن هیجانها دلسردی بین مردم ایجاد نشود؟
موضوعات ملی مثل برجام وقتی دستمایه رقابتهای سیاسی قرار میگیرد، کنشها و واکنشهایی به دنبال دارد که حتما نتیجهاش به زیان مردم است. البته دولت تلاش کرد که بگوید برجام متعلق به یک گروه خاص نیست و متعلق به همه مردم و گروههای سیاسی است. در سایه وحدت و همدلی بین همه گروههای سیاسی است که میتوان از دستاوردهای برجام استفاده کرد. اما رقبای دولت این موضوع را نپذیرفتند و تلاش کردند از توافق برجام به عنوان یک موضوع برای رقابتهای سیاسی استفاده کنند. دولت ما پای مذاکره بود و داشت برای حقوق بیشتری طلبکاری میکرد، همزمان در داخل در بوقها دمیده میشد که هیات مذاکرهکننده موفق نبوده و آنچه به دست آورده به درد نمیخورد. عدهای تلاش کردند یأس و ناامیدی بر اصل مذاکرات سایه بیندازد و بر مردم یأسی مستولی کنند. دولت خیلی تلاش کرد که به این مسائل پاسخ ندهد. اما گاهی مجبور به پاسخ میشد. به محض آنکه دولت پاسخ میداد، دستاوردهایی که در حین مذاکرات و مسیری که طی میشد، به دست آمده بود با مشکل مواجه میشد. حتی برخی از آن کشورها میگفتند شما گفتهاید این نتایج مهم را به دست آورده اید؟! مخالفان خارجی ایران را هم مدعی میکردند که
بر هیات مذاکرهکننده فشار وارد کنند؟!
یعنی میگویید این حملات بر روند مذاکرات تاثیر گذاشت؟
حتما و بدون تردید تاثیر گذاشت. گروههای مخالف سیاسی حتی در حین مذاکرات تلاش نکردند بر مسیر عقلانیت و اعتدال حرکت کنند که وقتی عدهای در حال جنگ در میدان هستند، فقط پشتیبانی کنند. گاهی اوقات در انتقال لجستیک برای افرادی که در خط مقدم بودند، اخلال کردند. مانع شدند. بعضی اوقات بعضی اطلاعات را مطرح کردند و دشمن را حریص کردند. طرف مقابل را علیه ما حریص کردند. اینها آثار منفی در مذاکرات برجای گذاشت. در داخل هم همانطور که اشاره کردید، این آثار منفی دیده میشد. وقتی آنها ابراز و اصرار میکنند که دستاوردهای ما در مذاکرات کافی نیست، طبیعتا دولت برای جلوگیری از ایجاد یأس در بین مردم ورود میکند و میگوید این حرفها درست نیست. بهطور طبیعی این بحثها علاوه بر حریص کردن دشمن، انتظارت مردم را افزایش داد. بنابر این از هر دو سو این اتفاق افتاد. هم در عرصه داخلی و هم در عرصه خارجی. آن وقت مخالفان میگفتند اینها سناریو نوشتهاند. حتی به کسی نگفتهاند. خیلی جالب بود.
اما مردم هم انتظار داشتند که نتایج برجام را در زندگی شان لمس کنند. هنوز این نتیجه را ندیدهاند.
خیلی واضح و روشن است، همین که دولت با صادرات حدود یک میلیون بشکه نفت خام کار را شروع کرد و امروز به 8/2 میلیون بشکه صادرات نفت رسیده، بزرگترین دستاورد است.
ما روزهای متفاوت داشتیم. در بعضی روزها صادرات کمتر و بعضی بیشتر بوده است ولی بهطور متوسط صادرات نفت 8/2 برابر شده است. متاسفانه برخی حقایق را نمیتوان بیان کرد. اگر این فشارها ادامه مییافت و قرار بود هر ماه هم 200 هزار بشکه از میزان نفت خام کم شود (این جزیی از مصوبات شورای امنیت بود) قاعدتا میزان صادرات به سطحی میرسید که برای امنیت جمهوری اسلامی ایران تهدید محسوب میشد. ما حتما اجازه نمیدادیم کسی با مردم ایران چنین برخوردی کند. غیرت ایرانی همچنین اجازهای نمیدهد. حتما تلاش میکردیم جلوی زیانی که به منافع مردم درایران لطمه میزند، بگیریم. نمیتوانستیم اجازه بدهیم ایران را از صدور محصول حیاتیاش محروم کنند و کشور را با بحران مواجه کنند. به محض اینکه مقابله میکردیم یک حادثهای اتفاق میافتاد. اما امروز آثار برجام در همه عرصهها گسترده است. چندی پیش به جشن ورود چهل هزارمین تاکسی نو به ناوگان حملو نقل عمومی کشور رفتیم. همانجا که وارد انبارهای روباز کارخانه شدم، یاد صحنهای افتادم که در بازدیدی که در دولت قبل یک بار بنا به دعوت یکی از دوستان به همین محل رفته بوده و دیده بودم آن زمان انبوهی از خودروهایی
را دیدم که یا چراغ نداشت، یا گلگیر نداشت، یکی کاپوت نداشت یا بخشی از موتور و... تولید خودرو در کشور تقریبا متوقف شده بود. بلبرینگ که یک محصول ساده صنعتی است هم فروش آن به ایران ممنوع شده بود. این ممنوعیتهای واردات قطعات و تحریمها، خودروسازی را به آستانه تعطیلی کشانده بود. خب برجام چه کرد؟ همین کاری که الان میبینید انبارهای ایران پر از خودروهایی است که امکان صادرات دارد. یک میلیون خودرو در سال تولید میشود. داریم به همان اعداد و ارقامی که در دولت آقای خاتمی به دست آورده بودیم، نزدیک میشویم. اینها اتفاقاتی است که در کشور افتاده است. صدور محصولات پتروشیمی آزاد شده است.
منابع حاصل از صدور محصولات پتروشیمی آزاد شده است. در همین امارات متحده عربی میلیاردها دلار از منابع ما نزد آنها بلوکه بود. نه یک ریال بابت آن سودی دریافت میکردیم و نه میتوانستیم بگیریم. تازه آنها طلبکار هم بودند که چرا منابعتان را نمیگیرید. اینها مسایل خیلی روشنی است. امروز چنین چیزی وجود ندارد. ما امروزمی توانیم منابع حاصل از فروش نفت خام را دریافت کنیم. اصلا پای میز مذاکره نمیآمدند تا کل پروسه غنیسازی را تعطیل کنیم. ببینید چه حرفهایی امروز ترامپ میزند؟ میگویند آقای اوباما تو اصلا وارد یک دعوا شدهای که غنیسازی تعطیل شود، در حالی که غنیسازی را آخر دادی، پس این چه مذاکرهای بود؟ اینکه غنیسازی ایران توسط همه مراجع جهانی به رسمیت شناخته شده و در حال انجام در کشور ما است، دستاورد بسیار بزرگی است. حتی گوشهای از فعالیتهای هستهای ایران که ممکن بود منجر به افزایش تولید کیک زرد شود، از نظر آنها ممنوع بود، الان خود کیک زرد را به ما میفروشند. چندین سال بود که این سابقه در ایران وجود نداشت. آیا اینها دستاورد نیست؟ درخود موضوع هستهای به رسمیت شناخته شد که تحقیقات در فعالیتهای هستهای در ایران ادامه
پیدا کند. ما الان IR8 را در تحقیقات دنبال میکنیم و این موضوع در حال توسعه است. قبلا چنین مسائلی اصلا وجود نداشت الان غنیسازی با شرایط پیشرفته ادامه دارد. در حوزه فعالیتهای هستهای هم قدمهای خوبی برداشته شده است. اینها آثار روشنی است. در دوران تحریمها، آمدن توریست با محدودیت جدی مواجه شده بود. ظرف مدت کوتاهی ورود توریست به ایران 7/3 برابر شد. البته بعضی از حرفهایی که در داخل زده شد، سرعت این رشد را کم کرد. اما به هر صورت با آن ایام قابل مقایسه نیست. روابط ما با همه کشورهای دنیا مختل شده بود و هیچ مذاکره تجاری- اقتصادی جدی صورت نمیگرفت. الان ببینید حجم هیاتهای خارجی که به ایران میآید و بالعکس هیاتهای ایرانی که به خارج میرود چقدر است. مذاکرات ما با کشورهای اروپایی با کمال تاسف به مرحلهای رسیده بود که سفرای ما ناچار بودند با کارشناسان وزارت خارجه آن کشورها مذاکره کنند، در حالی که امروز رهبران کشورهای بزرگ دنیا برای آمدن به ایران مسابقه میدهند و برای فعالیتهای راهبردی مذاکره میکنند. این دستاوردهای کمی نیست. روابط ما با همسایهها محدود شده بود. حتما از روحیه و خوی استکباری که امریکاییها به آنها
فشار میآورد، آنها را تحت فشار میگذاشتند. حتی برخی کشورهای آفریقایی هم جرات مذاکره با ایران پیدا نمیکردند. اینها واقعیتهایی است که غیرقابل انکار است. امروز بازار آفریقا تشنه کالا و خدمات ایرانی است.
کاملا با گذشته تفاوت کیفی کرده است. بالاخره حرکت رو به رشد که بتواند اقتصاد ایران را سامان بدهد، حتما نیاز به تلاش بیشتر دارد. برقراری روابط بانکی به گونهای که بانکهای بزرگ خارجی به ایران بیایند، نیاز به صبوری دارد. مناسبات بانکی ما با یک بند قطعنامه شورای امینت با خیلی از کشورهای دنیا تحریم شد. حالا آن یک بند تحریم برداشته شده است. اما به این سرعت نمیتوان به فلان بانک گفت، تو مکلفی با ایران کار کنی. اما بانکهای خارجی چرا نمیآیند؟ استدلالشان این است که در یک دورهای که با ایران کار کردهاند، جریمه شده و چند میلیارد دلار از حسابهایشان به دلیل روابط با ایران برداشته شده است. طبیعی است که الان باید صبر کنند که ببینند آیا روابط با ایران از ثبات برخوردار است یا نه. این ارتباطی به برداشته شدن تحریم ندارد. این هزینههای رفتارهای گذشته است. آنها باید این ثبات را باور کنند. چون منابع آنها متعلق به بخش خصوصی و مردم است و دولتی نیست که بگوییم دولتشان نمیگوید چرا در ایران سرمایهگذاری نمیکنید. امروز بالغ بر 600 رابطه کارگزاری بانکی برقرار شده است. هرچند هنوز بعضی از بانکهای بزرگ به این روابط با تردید نگاه
میکنند، اما زمان که بگذرد به تدریج آنها هم میبینند این روند با ثبات است و برای منافع خودشان هم که شده برای برقراری روابط تلاش میکنند. اینطور نیست که بعضیها فکر کنند آنها برای رضای خدا این روابط را برقرار میکنند. آنها برای منافع خودشان میآیند. تامین مالی پروژههای گوناگون در عرصه ملی درست است و برخی نیازهای ما را مرتفع میکند اما برای رسیدن به رشدهای دو رقمی نیازمند سرمایهگذاریهای خارجی گستردهتر از حجم منابع نفتی قابل فروش در اختیارکشور هستیم، اما کسی که فاینانس میکند، حتما سود میبرد. حتما کسانی که فعالیتهای اقتصاد ایران را تامین مالی میکنند به دنبال سود این کار میآیند. طبیعتا وقتی احساس کنند این سود حاصل میشود، برای سودشان تلاش خواهند کرد. نیازی هم نیست به آنها اصرار کنیم. به تدریج این اتفاق میافتد. وقتی میبینند از این گردونه عقب ماندهاند، تردید نکنید که به زور هم که شده خودشان را به این قطار وارد کرده و وارد این مناسبات تجاری و اقتصادی با ایران خواهند شد. البته حل کامل این مسایل زمانبر است.
اشاره کردید که روابط زمانبر است. با این حال در حوزه مسائل داخلی بخش خصوصی و اتاقهای بازرگانی معتقدند دولت از آنها حمایتی نمیکند. به هر حال بخش خصوصی میتواند صفشکن تحریمها هم باشد و اگر حمایت نشود، اتفاقی که به دنبال آن هستیم، نمیافتد.
یک مثال میزنم که مساله روشن شود. به زودی در چابهار افزایش جدی ظرفیت تخلیه و بارگیری بندر چابهار که قبلا 5/1 میلیون تن ظرفیت بارگیری داشته، با حضور رییسجمهور افتتاح میشود. این اتفاق حاصل تلاشهای همین دولت است که از دوران تحریم آغاز و در پسابرجام به سرعت به اتمام رسیده است. بندری با ظرفیت 5/8 میلیون تن را افتتاح خواهیم کرد. البته که چنین ظرفیت عظیمی نیاز به تجهیزات خارجی سنگین هم داشت. بسیاری از جرثقیلهای بزرگ که میتوانند بارهای سنگین را تخلیه کنند، چه فله و کانتینری نیاز به واردات داشته، با ال سی و گشایش اعتبار اسنادی از آلمان برندهای معروفی وارد شدند، در حالی که قبل از برجام چنین اتفاقهایی در اقتصاد ایران نمیافتاد؟ این دستاورد در همین یکسال گذشته است و با وجود همه هیاهویی که امریکاییها هنوز هم علیه ما میکنند، انجام شد. آیا سند رسوایی آنها همین قرارداد بویینگ با ایران نیست؟ باز میگویند ایران تحریم است.
در حوزه مسایل داخلی، در همین سه سال و نه ماه گذشته، مانورهای رسانهای که درباره حقوقهای نجومی انجام شد، تاثیری منفی بر دولت گذاشت. یا مشخصا درباره نقش آقای حسین فریدون برادر آقای رییسجمهور که دستیار ویژه ایشان هم هست مسایل حاشیهای بسیار مطرح شد. در شبکههای اجتماعی به کرات نام ایشان مطرح بوده. مساله بعدی اختلافنظر بین وزرای دولت است. آقای نعمتزاده با آقای آخوندی، آقای طیبنیا با آقای نعمتزاده. نامهنگاری پشت نامهنگاری. عملکردها زیر سوال میرود و از این مسایل بسیار بوده است. این ماجراها و حاشیههایی که برای دولت پیش میآید در داخل دولت چه بازتابی داشت؟
درمجموع در همه دولتها وقتی افراد فکوری سرکار هستند، اختلاف سلیقه و نظر در بین همه افراد امری رایج است. من 8 سال در دولت آقای خاتمی خدمت کردم، آن زمان هم اختلاف نظرهایی در زمینههای گوناگون وجود داشت.
البته به این واضحی نبود.
بالاخره من خودم واسطه حل مشکلات بین برخی دوستان و عزیزان بودم. اشاره کنم شما هم به خاطر میآورید. من به آن ایام نمیخواهم برگردم. مهم این است که اعضای یک دولت موقع عمل با وجود اختلاف نظرها، هم جهت عمل کنند. آنجایی که اختلاف سلیقه بین سروران و دوستانم وجود داشته، مثل اختلاف بین وزیر محترم رفاه و بهداشت و درمان یا مثلا آقای ترکان و آقای نعمتزاده اینها را منشا خیر و برکت و اثر میدانم. اختلاف بین امت اسلامی گاهی برکت است. اختلاف همیشه به معنی منازعه نیست. وقتی به منازعه تبدیل شود، همه امور فشل میشود. این موضوع را قبول دارم. تا قبل از اینکه به منازعه منجر شود، اصل این اختلاف نظر و سلیقه و دیدگاه موجب رشد است. نباید گفت بد است. تاجایی که این اختلاف نظر باعث پیشرفت است، برای دفاع و صیانت از تولید داخلی که گاهی دستگاهی متهم است به اینکه بازار واردات کالاهای خارجی را در ایران تقویت میکند، البته او از خود دفاع میکند. این اختلاف نظر و سلیقه در ایران مفید است. منطقه آزاد باید از ظرفیتهای قانونی خود استفاده کند و وزیر صنعت هم باید مراقب باشد که اگر کالایی از مرز مناطق آزاد و مرز گمرکی ایران وارد شود، همه
حمایتهایی که لازم است، از تولید داخلی اعمال شود. اگر در عمل دوگانگی پیش آید و زیان آن به اقتصاد ملی وارد شود، آنجاست که نباید انسان تحمل کند.
چنین مواردی پیش آمده؟
در بعضی از زمینهها با کمال تاسف شاهد این مشکل بودهایم.
چه کسی حکمیت میکرد؟
آقای رییسجمهور. ایشان مسوول ایجاد هماهنگی در دولت هستند که با کمک معاون اولشان به این مهم میپردازند. تلاش ایشان این بوده که دوستان را به سمتی هدایت کنند که آثار اختلاف نظر تئوریک و نظری در عرصه اجرا به مخاطبان اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دولت آسیب نزند و احیانا مردم را با ضرر مواجه نکند. ایشان در این حد، برخورد کردهاند و در این زمینه تردیدی نداشتند. البته اداره کشور نیاز به صبوری دارد. طبیعی است ایجاد وحدت بین اندیشمندان کار سادهای نیست، اما عموما با شما همنظرم. اگر اختلاف سلیقهها بخواهد به منافع مردم و مخاطبان دولت لطمه بزند، نباید تحمل کرد. اگر دست انسان هم باشد، باید آن را از بدن جدا کند تا بقیه بدن بتواند زندگی خود را به حالت مطلوبی ادامه بدهد. این طبیعی است ما از این اختلاف سلیقهها تا زمانی راضی هستیم که این اختلاف سلیقهها منجر به تضعیف دولت، ضرر و زیان مخاطبان دولت یا کسانی که دولت مکلف به خدمتگزاری به آنهاست، نشود.
همین اخیرا آقای توکلی نامههایی را به آقای رییسجمهور و قبل از آن به آقای جهانگیری، معاون اول نوشتند و درباره مسایل مالی یکی از مسوولین اشارههایی کرده است. اعتراض داشته که ایشان تصمیمهایی میگیرند که به نفع شرکتهایی است که ایشان در آنها سهامدار است.
طبیعتا اینها اتهام است. ضمن اینکه آقای توکلی، قلم آزادی دارد و هر آنچه فکر میکند درست است، مینویسد. من به ایشان احترام میگذارم، اما معتقدم که ما باید اجازه بدهیم دستگاه نظارتی کار خودش را بکند. اگر واقعا اینجور بود که ایشان میگفت، باید حتما دستگاه نظارتی وارد عمل میشد. ما ابزار کنترلی نداریم که نیات همه کسانی که در دولت کار میکنند را بررسی کنیم که آیا تصمیمهای آنها به نیت جلب منافع شخصی است یا نه. فکر میکنم بخشی از این نقدها سیاسی است. طبیعت کشور ما این است. اگر آقای حسین فریدون برادر آقای رییسجمهور نبود، شما فکر میکنید این حجم از حرف و حدیثها علیه ایشان مطرح میشد؟ با اطمینان میگویم، نه. بالاخره این مسایل روشن است و کسانی که به قصد اثبات هر اتهامی آن را اعلام میکنند در قصد خیرشان باید شک کرد.
اما دولت شعار مبارزه با فساد هم سر داد، چطور موضوع حقوقهای نجومی پیش آمد؟
بالاخره برخی از اشخاص به خاطر جایگاه شان مورد حمله قرار میگیرند. معمولا هم کسانی که موثرترند بیشتر مورد هجمه قرار میگیرند. مخالفان سیاسی به کسانی که خدمت آنها لطمه به کار دولت نمیزند، کاری ندارند. اخیرا علیه آقای قاضیزاده هاشمی که در حوزه سلامت قدمهای بزرگی برداشته و پایمردی کرده، هجمههایی وارد شده است. ایشان در سیستان و بلوچستان برای استانی که تشنه محبت و شایسته خدمت است، قدمهای بزرگی برداشته است. شاخصهای بهداشت و درمان این استان را به شاخصهای ملی نزدیک کرده است. نزدیک به 170 هزار متر مربع فضای بهداشت و درمان در این استان ایجاد کرده که یا در حال احداث است یا در حال بهرهبرداری. اینها کارهای بسیار بزرگی است. حدود ده درصد از کل پروژههای بهداشت و درمان کشور در حدود 600 طرح و پروژه امروز در استان سیستان و بلوچستان در حال اجرا است. شاید هم چون ما ابزارهای تبلیغی بزرگی برای تبلیغ خدماتی که دولت ارایه میکند، نداریم و این خدمات درست دیده نمیشود. صدا و سیما با همه گستردگی که دارد به هر صورت امکان پوشش این فعالیتها را ظاهرا ندارد یا مسایل مهمتری دارد. اما بالاخره مردم آن منطقه از فواید تصمیم ایشان
بهره بردهاند. چقدر در همین ایام تبلیغات سوء و منفی علیه ایشان صورت گرفت؟ این نوع سیاستمداری غیراخلاقی است که در کشور وجود دارد. متاسفانه این نوع اخلاق را هم از غربیها یاد گرفتهایم. کارهای زشتی که آنها انجام میدهند و ما نباید انجام دهیم خوب یاد میگیریم و به کارهای خوبی که میکنند و باید از آنها یاد بگیریم، توجه نمیکنیم. آنها برای کار و تلاش و پیشرفت کشورشان خیلی مصر و حریص هستند. این عنصر را باید برای توسعه کشور از خارجیها بیاموزیم و این یادگرفتنی است. حرص و ولع برای یادگیری علم به گونهای در این کشورها بوده که زمانی این علم نزد ایرانیها بوده و حالا آنها چند پله در برخی از علوم جلوتر از ما ایستادهاند و ما همچنان در دریافت و بازگرداندن آن به جامعه با مشکل مواجه هستیم. باید با اصلاح امور به جلو حرکت کنیم. بعضی از خصایص آنها مثل پرخاشگریها و پردهدریهای سیاسی، استفاده از رسانهها برای بیحیثیت کردن و هتک حرمت کردن از یکدیگر و لگدمال کردن عزت برخی از مسوولان که جرمی جز خدمت به مردم ندارند، مسایل متاسفانه بدی است که آموختهایم و باید کمکم آنها را کنار بگذاریم.
اخلاق حسنه شایسته کشور ما است.
مگر آقای رییسجمهور گفته که همکاران من از هر عیب و نقصی منزه هستند؟ اصلا چنین صحبتی نکرده است. قاعدتا اگر ما هم بگوییم، ادعای درستی نیست. حتما هرکدام از ما دچار ضعفها و نقصهایی هستیم. اما این نقص و عیبها باید در جای خودش مورد رسیدگی قرار بگیرد و به عنوان ابزار سیاسی از آن استفاده نشود. باید به سمت اصلاح برویم. اگر کسی اتهامی دارد، آن اتهام باید در دادگاه صالحه رسیدگی شود. اگر درست باشد که همه مردم میفهمند ولی اگر درست نبود، نباید قبل از اینکه رسیدگی شود، آن را بیان کنیم آنهم در سطح وسیع، آنهم به دروغ و بدون هیچ سند و مدرک. اسمش را هم میگذاریم سیاستورزی. در حالی که اسم این کار سیاستورزی نیست. در وزارت نفت امروز تحولات عظیمی در حال انجام است. از توجه به توان داخل گرفته تا اجرای همه طرحها و پروژههای برداشت از منابع نفتی و گازی مشترک، از گازرسانی به روستاها گرفته تا بازگرداندن سهمیه کشور در صادرات جهانی نفت، از راهاندازی واحدهای جدید پتروشیمی گرفته تا خودکفایی در بنزین یورو چهار و صادرات بنزین و گازوییل، از تلاش برای حذف مازوت و ایجاد هوای پاک گرفته تا کمک به جایگزینی گاز به جای سوختهای مایع فسیلی و
دهها اقدام کوچک و بزرگ دیگر، اما وزیر نفت ما آماج حملات گستردهای است؛ وزیری که در نهایت سادگی و زهد و تقوی زندگی میکند و از مفاخر کشور ما است.
ما ضایعه درگذشت آیتالله هاشمیرفسنجانی را پشت سرگذاشتیم، علاوه بر اینکه اتفاق بسیار تلخ و سختی برای همه مردم بود، برای دولت و به ویژه آقای روحانی که به ایشان بسیار نزدیک بود، به نظر میرسد بسیار سختتر بوده و آینده هم خواهد بود. به خصوص که برخی تحلیلها حکایت از آن دارد که ممکن است نبود مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی آینده سیاسی دولت را تحت تاثیر قرار بدهد. خیلیها فکر میکنند شاید نتیجه انتخابات برای حامیان دولت و طیف اعتدالی و اصلاحطلب خوشایند نباشد. اگر آقای روحانی بخواهد دوباره کاندیدا شود، نبودن آقای هاشمی به عنوان یک حامی بزرگ در بین گروههای سیاسی یک خلأ محسوب نمیشود؟ تحلیل شما از شرایط جدید چیست؟
بنده وظیفه دارم این ضایعه بزرگ را مجددا به همه ملت ایران تسلیت عرض کنم. واقعا آیتالله هاشمی یکی از اساتید برجسته و مهم انقلاب اسلامی ما بودند و ضایعه از دست رفتن آیتالله هاشمیرفسنجانی و حجم ضایعاتی که به دلیل فقدان ایشان تحمل کردیم و خواهیم کرد، بسیار زیاد بوده و به نظر میرسد این ضایعات هنوز قابل احصا و اندازهگیری نیست. هنوز ما گوشههای پنهانی از این ضایعات بزرگ را نمیبینیم و در آینده مشخص میشود که نبودن چنین مرد بزرگی در عرصه سیاست ایران و عرصههای اجتماعی و اقتصادی و اداره این کشور چقدر زیانبار است. درباره مظلومیت ایشان هم سخنها گفته شده، در این مظلومیت نهتنها دشمنان، بلکه برخی دوستان هم نقش داشتهاند. این مظلومیت با همکاری و مشارکت دشمنان و معاندین و برخی از دوستان که از سر جهل و ناآگاهی به ایشان تحمیل کردند، شکل گرفت.
دوره مظلومیت آقای هاشمی دورهای طولانی بود که از سوی هر دو جناح به ایشان تحمیل شد. ایشان با بردباری قابل ملاحظهای تلاش کردند منشا ایجاد وحدت در جامعه باشند. من فکر میکنم بیش از همه ما این ضایعه بزرگ متوجه رکن رکین انقلاب اسلامی، رهبر معظم انقلاب اسلامی است چون ایشان برادر و یار دیرین خود را از دست دادند. آقای هاشمی شاید تنها کسی بودند که در روابط با مقام معظم رهبری کاملا مشفقانه آنچیزی که فکر میکردند درست است، با مقام معظم رهبری مطرح میکردند و آقا هم با بردباری مطالب ایشان را میشنیدند. این ضایعه مهمتر از همه است. همانطور که اشاره کردید ایشان ملجا و پناه خیلیها بود. مشرب ایشان هم خیلی وسیع بود. برخی از گروههای چپ و راست که هر کدام در دورهای منشا قدرت بودند- اعم از رسانهای یا سیاسی و حکومتی - به آقای هاشمی کم جفا نکردند. حوادث آن روزها کاملا پیداست و گفتن آن شاید خوب نباشد. الان هم دیگر نمیشود رفت و از ایشان حلالیت طلبید، چون در بین ما نیستند و کار سختی است برای کسانی که آن زمان این توجه را نداشتند.
با همه این احوال ایشان بزرگوارانه از کنار همه این مسایل میگذشتند.
خیلی جالب بود، یکی از دوستان که زمانی در یکی از این گروههای سیاسی نقش داشت و روزنامهای هم منتشر میکرد، میگفت که نظرهایی در روزنامه مطرح میکردیم که گاهی اوقات بسیار گزنده بود. بعد از مدتی خدمت ایشان رفتیم و صحبتهایی کردیم که به نوعی ابراز تاسف محسوب میشد. ایشان آنچنان بزرگوارانه نسبت به گذشته رفتار کرد که ما باور نمیکردیم. خب اینها خصوصیات مردان بزرگ است و آیتالله هاشمی از این جنس بود و وجود ذی قیمتی بود. همانطور که اشاره کردید، آیتالله هاشمی یکی از پشتیبانهای بزرگ دولت بود. دو جا ظاهرا با الفاظ گوناگون یکی بعد از روی کارآمدن آقای دکتر روحانی و دولت یازدهم و یکی بعد از به نتیجه رسیدن برجام، ایشان گفته بودند میتوانم با آرامش بیشتری از دنیا بروم که البته بعضیها با جسارت از این موضوع سوءاستفاده کردند و حرفهای توهینآمیزی هم زدند. اما این صحبت ایشان نشان میدهد که خطر بسیار بزرگی را احساس میکردند و بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم احساس کردند که این خطر از ملت ایران دور شده است که با آرامش خاطری نسبت به این امر صحبت کردند. همین نشانهها و آن انگشت نشانهای که پس از حضور خودشان در عرصه انتخابات
ریاستجمهوری سال 1392 و کنارهگیری شان به سمت آقای دکتر روحانی نشانه رفتند، خیلی در توجه بیشتر مردم به سوی آقای دکتر روحانی نقش داشت. در انتخابات آن ایام بدون تردید، این حمایتها بسیار موثر بود و حالا هم چون مردم ایران از این نظر آگاهند، به نظر من دولت نه تنها پشتوانه خود را از دست نداده، بلکه به نظر من این پشتوانه مستحکمتر هم شده است.
حضور شهید بهشتی در اداره کشور خیلی موثر بود، وقتی به شهادت رسیدند خون شهید بهشتی در استحکام نظام بسیار تاثیرگذارتر بود. قطعا حضور آیتالله هاشمی بسیار ذی قیمت بود، اما فقدان ایشان برای ما هم درس و عبرت داشت و هم موجب انسجام و همراهی بیشتر گروههای سیاسی کشور با هم برای پیشرفت و سازندگی در کشور شد. به نظر من روح و مشی ایشان همچنان پشتوانه قوی برای مردم و گروههای سیاسی است.
پیروی از تلقی ایشان از اعتدال همچنان مستدام خواهد بود. لذا من تصور میکنم این ضایعه بسیار سنگین که آثاری برجای میگذارد، به لطف خدا جبران خواهد شد. باید دعا کنیم که خدا خود ظرفیتهای جبران آن را فراهم کند. بنابر این در موضوع سیاسی انتخابات آتی نه تنها اثر منفی ندارد، بلکه توجه بیشتری که مردم به ایشان داشتند، آنها را بیشتر پای کار میآورد. در صحنه انتخاباتی سال آینده هم اعتقادم این است بخشی از حماسهای که آفریده خواهد شد، مرهون روح پرفتوح آیتالله هاشمی در ماههای پیش رو خواهد بود.
با این شرایط فکر میکنید آقای روحانی دوباره به عرصه انتخابات بیایند؟
من تصور میکنم ایشان چارهای جز آمدن ندارند. خیلی از نزدیکان و دوستان ایشان و بسیاری از متفکران، اندیشمندان و دلسوزان نظام در ملاقات با ایشان با اصرار برای حضور در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری از آقای دکتر روحانی دعوت کردهاند. هرچند ایشان به صراحت به زبان نیاورده، ولی من تصوری جز این ندارم. فکر نمیکنم راهی جز این، پیشروی ما باشد. تصور میکنم که ایشان تلاشهایی کردهاند و دستاوردهایی داشتهاند که حفاظت از آنها لازم است. آبیاری این نهالهای نورستهای که در چهار سال اول کاشتند به حضور مجدد ایشان نیاز دارد، تا این نهالها را قوی و تنومند کنند. البته این مردم شریف ایران هستند که باید در نهایت انتخاب کنند و طبیعتا هرچه نظر مردم باشد، همان خواهد شد. ولی فکر میکنم ایشان نتوانند به خواست بسیاری از افراد موثر در جامعه ما بیاعتنایی کنند و حتما به صحنه انتخابات وارد خواهند شد.
آقای روحانی پیش از درگذشت آقای هاشمی با ایشان در رابطه با دور بعدی ریاستجمهوری صحبتی کرده بودند که نظر خود را به آقای روحانی بگویند؟
من نمیدانم که آیا آقای روحانی راضی هست که من این صحبت را مطرح کنم یا نه. اما شنیدم در مذاکرهای بین ایشان و آیتالله هاشمی از اینکه دکتر روحانی گفته بودند، من هنوز برای دور بعد فکر نکردهام، آیتالله هاشمی خیلی برآشفته شده بودند. آیتالله هاشمی میپرسند برای حضور در دور دوم انتخابات برنامهتان چیست؟ آقای دکتر روحانی میگویند من به این موضوع فکر نکردهام. آیتالله هاشمی عصبانی میشوند و حتی به نوعی تند میشوند و میگویند یعنی چه که هنوز به موضوعی به این مهمی فکر نکردهاید؟! و بسیار با تاکید این موضوع را گوشزد میکنند. آقای دکتر روحانی به آیتالله هاشمی میگویند هنوز تا انتخابات فاصله زیادی است. آیتالله هاشمی میگویند خیلی فاصلهای نیست. آقای دکتر روحانی روایت میکند که به آقای هاشمی گفتم من واقعا درباره این موضوع فکر نکردهام. ایشان با عصبانیت گفتند چطور فکر نکردهاید! در واقع در این حد مذاکره شده بود. یکی از دلایلی هم که من فکر میکنم الان دیگر حتما باید آقای روحانی به عرصه بیاید، همین موضوع است. چون خواست آقای هاشمی حضور ایشان در انتخابات دور دوازدهم بوده و آقای روحانی نمیتواند نسبت به این موضوع
بیتفاوت باشد.
اخیرا آقای جهانگیری گفت، یکی از روزهای سخت دولت ذخیره سه روز گندم در برخی از استانها بود که موجب نگرانی او شده بود. یادم هست زمانی در دولت آقای خاتمی هم شما این روایت را نقل کرده بودید و مشابه این اتفاق زمانی که قیمت نفت به 11 دلار رسیده بود، افتاده بود. حالا آن سه روز و این سه روز تقارن عجیبی دارد. سوال آخر من این است، سختترین روز دولت در مدت گذشته چه روزی بود؟
من فکر میکنم سختترین روزهای یک دولت مواقعی است که دولتی با همه توان و ظرفیت برای حل مشکلی وارد حوزهای بشود، ولی به دلیل برخی از نامردمیها نتواند حداکثر منفعت را به مردم برساند. این دردناکتر از زمانی است که محدودیت منابع نفتی، گازی یا بنزین، آرد یا گندم به وجود میآید. اینها سخت است. اما برای حل مشکلاتی مثل آرد یا گندم یا روزهایی که ظرفیت بنزین به حداقل ممکن میرسد و حتی احتمال توقف حمل و نقل وجود دارد، همیشه راهحل وجود دارد. اگر چه اضطراب دارد. یا حل مشکل کمبودهای دارویی که اهمیت فوقالعادهای دارد و ما در ایامی با مشکل مواجه شدیم، بالاخره راهحل پیدا میشود و دولت با هر سختی کمبودها را فراهم میکند. اما مهمتر از همه اینها، به نظر من این است که جمعی برای رسیدن به منفعتی عموما سیاسی تلاش کنند و عدهای مانع شوند. گروهی تلاش کنند در ملتی امید و نشاط را به وجود بیاورند و گروهی همین امید و نشاط را نشانه بروند. به مردم القا کنند که هیچ امیدی نداشته باشید. به نظر من هیچ دردی بالاتر از این نیست که کسانی بنشینند و بگویند امید نیست. این خیلی ضایعه بزرگی است و دردناک است. تحمل آن از یک جان معمولی برنمیآید.
چند بار باید به خاطر این القای ناامیدی مُرد. کسانی به راحتی امید مردم را نشانه بروند، به جوانهای ما روضه یاس بدهند و بگویند امیدی به آینده نیست. این راهی که میروید بن بست است. اینها حرفهای خطرناکی است. البته منظورشان این است که دورهای که اینها سرکار نیستند چنین شرایطی حاکم است و زمانی که خودشان سرکار بیایند، مثلا اتوبان چهاربانده میشود! اما نمیدانند که وقتی این کار را میکنند، انگیزههای مردم و تلاشهای مردم را از بین میبرند. به نظر من سختترین روزهای زندگیام در طول این سی و چند سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که همیشه در یک گوشهای مسوولیت داشتم، آن ایامی بوده که احساس میکردم کسانی تلاش میکنند امید را از مردم بگیرند و بگویند هیچ کاری نمیشود کرد و هیچ راهی برای برونرفت از مشکلات موجود نیست. حتما آنجا کشور خیلی لطمه خورده است.
دیدگاه تان را بنویسید