فریدون جیرانی از فیلم «خفهگی» و سینمای ایران در این سالها گفت
من فیلمساز بدنه سینما، مردم و مخاطب عام هستم/ مرز خودیها و غیرخودیها مخدوش شده است/ دلم نمیخواهد «هفت» تعطیل شود
فریدون جیرانی که این روزها فیلم خفهگی را بر پرده سینماها دارد در تازهترین گفتوگویش درباره این فیلم، تجربههای قبلیاش و سینمای اجتماعی و کمدی ایران در طول این سالها صحبت کرده است. او در این گفتوگو از مواردی دیگری مثل تغییرات در سازمان سینمایی و برنامه هفت هم صحبت کرد.
- به نظرم مخاطب سینما تغییر کرده است؛ بازخوردها و ارزیابیهایی که مدیران سالنها از اکران فیلم به من دادهاند، حاکی از رضایت مخاطبان است. البته هر فیلمی مخالفانی هم دارد اما میزان استقبال تماشاچی نشان میدهد که مخاطبان راضی، بیشتر از مخاطبان ناراضی هستند.
- آقای علمالهدی (مدیر گروه هنر و تجربه) به من زنگ زدند و گفتند که سبک ساخت این فیلم به هنر و تجربه میخورد، من هم قبول کردم و به احترام آنها فیلم را به «هنر و تجربه» دادم ولی بعد اکران در آن گروه منتفی شد. نکته اینجا است که برخی سینماداران و پخشکنندگان، پیشبینی خوبی برای استقبال از این فیلم نداشتند و آن را به عنوان یک رقیبی که میفروشد به حساب نمیآوردند، جز چند نفری که از جوانان سینمای ایران بودند و بعد از نمایش گفتند که این فیلم میفروشد ولی بقیه میزان فروشی که پیشبینی کرده بودند نهایتا یک میلیارد و ۵۰۰ بود و حتی بعضیها رقم پایینتری پیشبینی کرده بودند.
- تاریخ تکرار شده است. من نمیخواستم «خوابزدهها» را بسازم. من دو فیلم توقیفی «قصه پریا» و «من مادر هستم» را داشتم و با مشکلات زیادی پروانهاش را گرفتم چون سکانسهای زیادی از آنها حذف شد. بعد از آن تا حدود یک سال به من پروانه ساخت نمیدادند. آقای شمقدری در مقطع اول حضورشان در معاونت امور سینمایی نگاه باز و بهتری داشتند ولی در مقطع دوم که فشارها به آنها وارد شد، اینطور نبود. در آن مقطع یک شورایی برای تصویب فیلمنامه در جامعه صنفی و ارشاد تشکیل شد، این فیلمنامه از جامعه صنفی بیرون آمد ولی در ارشاد دچار مشکل شد و تقریبا ۶ ماه امروز، فردا کردند. من به تدریج فهمیدم که اینها به من پروانه نمیدهند. میخواستم برای فیلمنامه «خانم» که سه اپیزود بود و در نهایت تینا پاکروان آن را ساخت، پروانه بگیرم حتی با عوامل فیلم صحبت کرده بودم و امکانات مالی هم جمع شده بود که من ساخت فیلم را به سرعت شروع کنم ولی پروانه ساخت ندادند.
- در همان مقاطع آقای سیفیآزاد یک قصهای را که من برایشان تعریف کرده بودم به یک طرح تبدیل کرد و گفت اگر من برای آن پروانه ساخت بگیرم و تهیه کننده باشم آن را میسازی؟! که در نهایت من هم قبول کردم. سپس ایشان از ارتباطاتش استفاده کرد و توانست پروانه ساخت «خوابزدهها» را بگیرد. البته منت زیادی هم بر سرش گذاشتند و در نهایت ما بین ساختن و نساختن آن تصمیم گرفتیم که «خوابزدهها» را بسازیم. اگر من لحن فانتزی فیلم را دنبال کرده بودم خیلی بهتر از آب در میآمد اما متاسفانه من لحن اجتماعی آن را دنبال کردم که اشتباه بود، در حالی که میتوانستم مثل یک کمدی رمانتیک همچون «صورتی» یک لحن اجتماعی کمدی بگیرم اما آن را فانتزی ندیدم و فیلم هم درنیامد.»
- وقتی آدم یک شکست میخورد به شرط آنکه بپذیرد شکست خورده است و تصمیم بگیرد که آن را جبران کند، موفق میشود. فرد باید اشتباه خود را تصحیح کند و به همان سمت که دوست دارد برگردد. به غیر از «خوابزدهها« و «صعود»، «ستارهها» و «پارکوی» با این که فروخت ولی به نظر من شکست بود و نباید «ستارهها» را به صورت سه فیلم میساختم و «پارکوی» هم آن چیزی که من انتظار آن را داشتم، نشد.
- من فیلمسازی نیستم که به برخوردهای جهانی توجه داشته باشم. من فیلمساز تنه سینما، در واقع «بدنه سینما» و فیلمساز مردم و مخاطب عام هستم ولی برای ساخت این فیلم تصورم این بود که بهگونه دیگری نگاه کنم.
- من جزو تنها کارگردانهایی هستم که هر موقع از فیلمی برداشت داشته باشم، میگویم. اگر برداشت یا حتی پلانی را هم داشتهام آن را گفتهام. ابایی ندارم که بگویم از فلان فیلم تاثیر گرفتهام. مثلا برای فیلم «شام آخر» هم گفتم که من فیلمم را با تاثیر از «آنچه خدا بخواهد» و فیلم «با عشق مردن» ساختم. من هر دو فیلم را دوست داشتم و از آنها تاثیر گرفتم. برای فیلم «خفهگی» هم حدود ۳۰ تا ۴۰ فیلم دیدم تا لحن آن را پیدا کنم و به دلیل تجربه در فیلم «پارکوی» به سمت سینمای فرانسه رفتم.
- حتی دوستان یک فیلم آمریکایی را نام بردند که تو شبیه آن ساختهای ولی من اصلا آن فیلم را ندیده بودم. فیلم «حرارت تن» را دیدم و دیدنش فقط برای این بود که لحن فیلم را پیدا کنم و به نتیجه رسیدم که به شیوه «پارکوی» نروم و فیلم را سرد کنم، بنابراین از نوع تصویربرداری که سیاه و سفید است، معلوم شده است و من ابتدا تکرنگ میخواستم ولی فیلمبردار پیشنهاد سیاه و سفید داد.
- پولاد کیمیایی حق دارد که شاکی باشد و گلایه داشته باشد. ولی در واقع شروع فیلم «خفهگی» را جوانی زد به اسم «پاشا» که سالها با او دوست بودم و قرار بود در یکی از فیلمهای من بازی کند. فیلمی به نام «عشق» قرار بود ساخته شود ولی به دلیل اینکه گریم مناسبی صورت نگرفت، فیلم ساخته نشد. بعد به سراغ این فیلم آمدیم و قرار شد سرمایه آن را جور کند ولی نتوانست کل سرمایه را پیدا کند و قسمت زیادی را تهیه کرد و قرار شد خودش نقش اول را بازی کند ولی بعد نوید محمدزاده آن را بازی کرد.
- برای بازیگر زن هم انتخابهای متعددی داشتیم و در ابتدا هم قرار شد که بهاره رهنما در آن بازی کند ولی یک لحظه ترسیدم که سابقه کمدی او در یک فیلم جدی برخورد منفی ایجاد کند. بعد الناز شاکردوست آمد و قصه را برایش تعریف کردیم و منتظر ماند تا فیلمنامه آماده شود. تمام تیم من خیلی موافق آمدن الناز نبودند کما اینکه در «سالاد فصل» هم موافق حضور مهناز افشار نبودند، ولی با اصرار مشاورین و تصمیم نهایی خودم به این نتیجه رسیدم که الناز شاکردوست در این فیلم بازی کند. فیلمبرداری را با الناز شروع کردیم و در همان چند روز اول متوجه شدیم که او یک اتفاق خیلی خوب را راه انداخته است، سپس به این نتیجه رسیدیم که باید یک بازیگر دیگری هم داشته باشیم که به روند داستان کمک کند بنابراین نقش برادر را تقویت کردیم.
- بعد از انقلاب اسلامی کمدیها شروع کردند به فروختن و تازه ژانر معنا پیدا کرد. فیلمهایی را که خمسه و اکبر عبدی بازی کردند و خیلی هم فروختند ساخته شد و بعد سطح فیلم کمدی پایین آمد و جلوی تولید آنها را گرفتند. دوباره سطحاش بالا آمد ولی این به معنای آن نیست که فیلمهای دیگر نمیفروشد، شاید فقط به میزان کمدیها نفروشند. الان کمدیها رقم ۱۴ میلیارد دارند ولی فیلمهای دیگر اجتماعی خیلی فروش داشته باشند ۴ میلیارد است و باید شرایط خاص مثل «ابد و یک روز» یا «لانتوری» اتفاق بیفتد تا ۱۲ میلیارد بفروشد.
- سینمای ایران بین بازار آزاد و خصوصی، دولتی و غیردولتی، بین شعارها و واقعیتها گیر کرده است. هر مسوولی میآید دلش میخواهد بازار آزاد را رونق بدهد اما جایی به بنبست میخورد و نمیتواند شعارها را فراموش کند و مجبور است که دنبال آنها برود. بنابراین سینما بین اینها سرگردان مانده است و مثلا یک جاهای مثل اکران، آزاد عمل میشود ولی شورای پروانه ساخت دولتی است. عجیب است، این سیستم هم دولتی است و هم خصوصی. البته یک بخش خصوصی به شدت ضعیف هم در سینما هست اما آنچه که وجود دارد عین بخش خصوصی در خود کشور است و فقط شرایط کار کردن را سخت و پیچیده میکند.
- الان به این فکر میکنند که برنامهریزی بلندمدت داشته باشند ولی اول باید در عرصه فرهنگ نقطهنظرها به هم نزدیک شود و به این نتیجه برسند که بازار آزاد میتواند تسهیل شرایط سینما را کند و حالت صنعتی خود را پیدا کند. البته من رسیدن به این موقعیت را خیلی بعید میدانم.
- مشکلات در سینما فراتر از تیم است. آقای حیدریان آدم پخته و باسابقهای است و سینمای ایران را میشناسد، آقای داروغه زاده هم باشعور و تحصیلکرده است و حتی وزیر هم آدم سالم و درستی است. مشکلات ما از داخل خود مشکلات کشور میآید. از اختلافنظرها و عقاید میآید. ما سلیقههای مختلفی در سینما داریم و هر مدیری که بیاید نمیتواند آنها را یکی کند.
- مرز خودیها و غیرخودیها تحت تاثیر افکار عمومی مخدوش شده است و مثل سابق نیست. ممکن است یک عده به امکاناتی دسترسی داشته باشند که بقیه ندارند اما مرزها در حال مخدودش شدن هستند. در واقع فیلمسازان عرفی قدرت زیادی دارند و این اتفاق مهمی است که در دولت احمدینژاد رخ داد. الان هم گریزی نیست و دیگر نمیشود مانعی برای رشد فیلمسازان عُرفی ایجاد کرد، آن فیلمسازان در جایگاه خودشان میتوانند قدرت بگیرند و گروهی دیگر از فیلمسازان هستند که باید تغییراتی ایجاد کنند و باید درک زمانه را داشته باشند. چون شرایط قانونمندی شده نیست و قانونی حاکم نیست، سلیقه ۵ نفر در شورای پروانه ساخت، سینما را هدایت میکند و امکان دارد برنامهها و نظراتی از بالا به آنها اعلام شود.
- دلم نمیخواهد که «هفت» تعطیل شود. هیچ برنامهای به عقب برنمیگردد. دورهها عوض شده است و اکنون نوبت نسل جدید است. به نظر من «هفت» با حضور آقای افخمی خنثی نبود. عدهای «هفت» با اجرای گبرلو را دوست دارند منم احساس کردم با حضور او نه تنشهای دوران اجرای ما وجود خواهد داشت و نه افخمی و ایشان میتواند «هفت» را در لاین وسط اداره کند.
منبع: ایسنا
دیدگاه تان را بنویسید