سبقت جامعه از سیاست
این روزها که جامعه ایرانی متاثر از زلزله دردناک غرب کشور همدل و همراه شده است و تمام گروهها و طبقات اجتماعی فارغ از قومیت و موقعیت برای کمک به مردم آسیبدیده از زلزله باهم همراه شدهاند سیاستمداران همچنان بر تفاوتها و اختلافاتشان اصرار میورزند و آن یکدلی که در جامعه موج میزند به دنیای سیاست نرسیده است.
خبرها را که دنبال میکنیم از یکسو احساس مسوولیت طیفی از مردم، از دستفروش چهارراه ولیعصر تهران تا تاجران متمول اصفهانی را میبینیم که نمیتوانند به درد هموطن خود بیتوجه باشند و از سوی دیگر حساسیت همین مردم را به کاستیهای سیاستمداران مشاهده میکنیم.برای مثال مکالمه یک مسوول در جمع زلزلهزدهها و حاشیههای مجازی پسازآن، بستنشینی در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی و انتقاد تند یک مقام مهم از مقام مهم دیگر درباره مسکن مهر خبرهایی است که در کنار درد و رنج سرما و بیخانمانی مردم زلزلهزده مخابره میشود.
این دو نوع خبر همزمان باهم حساسیت و توجه افکار عمومی را به خود جلب کرده و درست به دلیل همین همزمانی است که میتوان فهمید زلزله کرمانشاه در عین برانگیختن همدردی کمسابقه در میان مردم؛ حساسیت آنها به سیاستمداران را هم دو چندان کرده است. این حساسیت و زیر سایه قرار نگرفتن سیاست ذیل مصیبت، نشاندهنده تحولی شگرف در ساحت اجتماعی کشور است. درواقع اتفاقی افتاده است؛ اتفاقی که باعث شده مردم بلافاصله نسبت به جنس دستور فرمانده سپاه برای کمک به زلزلهزدهها یا صحتوسقم مکالمه وی موضع بگیرند یا با وجود آگاهی از موقعیت آقای وحید حقانیان در بیت رهبری از باب رحمالله من اهدی الی عیوبی به ایشان متذکر میشوند که ادبیات و لحن کلامشان در نقد آقای جهانگیری هیچ سنخیتی با بینش و منش رهبری و مدیران دفتر معظم له ندارد. این مردم در این شرایط حتی برای احمدینژاد هم راهحل دارند و در همین فضای مجازی به او و همراهانش توصیه کردند که انضباط و آرامش شخصیتی خود را حفظ کرده و این روند را ادامه ندهند. این واکنشهای اجتماعی ِمجازی به خبرهای واقعی سیاسی یک پیام بیشتر ندارد؛ اینکه جامعه مدنی، بخش خصوصی و سازمانهای مردمنهاد امروز ایران چنان
استحکام و بلوغ و تشخصی پیدا کرده که دیگر در ذیل قدرت حاکمیت و نهادهای اصلی قرار نمیگیرد.
رفتار اجتماعی ایرانیان در همین زلزله اخیر نشان داد که رفتار تودههای اجتماعی در بزنگاههای حساس از خواص و مدیران و مدعیان سیاست متینتر، منطقیتر و محترمانهتر است. آنها فهمیدهاند که نباید چشمشان به دست دولت باشد. خودشان آستین بالا زدهاند و در حین کمک به مردم برایشان مهم است که کرامت انسانی آسیبدیده هم حفظ شود و مدام در شبکههای مجازی نسبت به حفظ این کرامت به همدیگر هشدار میدهند. آنها بیآنکه بخواهند تابع دستورالعمل و بخشنامهای باشند با هم یکی شدهاند و معنای «ایرانی بودن» را نه در لفظ که در عمل به دنیا نشان دادهاند. مردم در زلزله تلخ کرمانشاه نشان دادند که یک ملت بودن دقیقا به چه معناست. آنها نشان دادند از سیاست و سیاستمداران عبور کردهاند و به مرتبهای مهمتر رسیدهاند. به همین دلیل میتوان گفت سیاستمداران ازاینپس باید از مردم بیاموزند. بهزیستی سیاسی درگرو «به تعویق افتادن اختلافات»، «تفاهم بر سر منافع ملی»، «پس زدن تجارب تفرقه و تخریب»، «تمرین مدارای ملی» و «مسوولیتپذیری سیاسی و اجتماعی خواص» است. حالا در این بزنگاه آزمون عیار آدمها، آیا مروت تودههای اجتماعی میتواند مروت را در بین اهل سیاست
زنده کند؟
دیدگاه تان را بنویسید