حافظ موسوی در گفتوگو با «اعتمادآنلاین»
محمد مختاری در درجه اول شاعر بود/ امیدوارم رویای آزادی مختاری به ما نزدیک شود/ مختاری یک روح زنانه مهربان داشت/ مرگ تراژیک مختاری چهره سیاسیاش را برجستهتر از وجه شاعری او کرد
حافظ موسوی با تاکید بر اینکه مرحوم محمد مختاری ذاتا انسان بسیار محجوب و متواضعی بود، معتقد است او در درجه اول یک شاعر بود اما مرگ تراژیک این شاعر در نهایت باعث شد که چهره سیاسی او برجستهتر از شخصیت شاعرانه او شود.
اعتمادآنلاین| علی مطلبزاده- محمد مختاری از آن دست چهرههایی بود که در زمینههای مختلف ادبی فعالیت میکرد اما بخش مهمی از فعالیتهای او یعنی شعر گفتن، در سایه مرگ تراژیک او در 12 آذر 1377، کمتر دیده شد. حافظ موسوی شاعر، ویژگیهای شعر مختاری را منحصر به فرد میداند و معتقد است « محمد مختاری یک محمد مختاری بود. او در شعرش همان دغدغهای را دنبال میکرد که در پژوهش داشت.»
حافظ موسوی در گفتوگو با « اعتمادآنلاین » با اشاره به فعالیتهای محمد مختاری در زمینههای مختلف از او همچنان به عنوان یک شاعر یاد میکند. او در توضیح اینکه در طول این سالها کمتر از مختاری به عنوان یک شاعر یاد میشود گفت: «محمد مختاری در درجه اول شاعر بود، کار او با شعر شروع شد و تا جایی که من میدانم خودش را بیشتر شاعر میدانست. نخستین کارهایی هم که از او منتشر شد همین شعرهایش بود. منتها او در کار پژوهشی، و خصوصا پژوهش در شاهنامه و اسطورهها وقت زیادی را صرف کرد که به خلق کارهای ارزشمندی هم منجر شد. او حتی در حوزه نقد ادبی هم فعالیت کرد و در کنار نوشتن مقالات انتقادی چندین کتاب هم در این زمینه منتشر کرد. اما مرگ تراژیک محمد مختاری باعث شد که وجه شاعرانه و شخصیتش او به عنوان یک شاعر در سایه قرار بگیرد و کمتر شناخته شود.»
موسوی تاخیر در انتشار دفترهای محمد مختاری را دلیل دیگری برای کمتر شناخته شدن مختاری عنوان میکند: «بخش عمدهای از کارهای مختاری که در دهه هفتاد خلق شد با تحولی که در شعر ما در آن دهه رخ داد همسو بود، اما این آثار هیچکدام امکان انتشار پیدا نکردند. چاپ این شعرها بعد از درگذشت مختاری از نظر من خسران و ضرری بود که نسل جوان ما بابت عدم انتشار این کتابها دید.»
این شاعر در توضیح ویژگیهای شعر محمد مختاری ادامه داد: «مختاری شاعری را با مکتب خراسان آن هم به دلیل اینکه زادگاهش آنجا بود و در جوانی حشر و نشر زیادی با شاعران خراسان داشت آغاز کرد. در شعر او از همان ابتدا جنبههای اجتماعی و اعتراضی وجود داشت، اما با این تفاوت که مختاری به فرم و زبان بسیار بیشتر از شاعران سیاسی و اجتماعی اهمیت میداد. از این نظر میتوان گفت که مختاری بهنوعی از شعر دیگر و حجم بهرهبرداری میکرد و ضمن تلفیق آن با شعر متعهد اجتماعی و سیاسی شعر ویژه خودش را میگفت.»
موسوی با اشاره به اینکه محمد مختاری این شیوه را تا دهه شصت ادامه داد از انتشار کتاب او با عنوان «منظومه ایرانی» به عنوان یک نقطه عطف در روند شعرهای مختاری یاد میکند.
او به مطلبی اشاره میکند که در مجله «تکاپو» در مورد مختاری و شعرهایش نوشته بود: «در این نوشته تمام حرف من این بود که مختاری در یک جایگاه بینابینی بین دو نسل یا دو شیوه سرایش شعر قرار گرفته است. او از یک سو جزء کسانی بود که رو به آینده شعر فارسی داشت و از یک طرف دیگر سنتهای شعر گذشته و بهویژه سنت شعری دهه پنجاه را در کارش دنبال میکرد.»
به گفته موسوی «منظومه ایرانی» مختاری نوعی تاریخنگاری است. مختاری در این منظومه از گذشته و اسطورهها آغاز میکند و به وقایع تاریخی ایران در دوره قاجار، پهلوی، انقلاب و جنگ میرسد.
او دو ویژگی را برای «منظومه ایرانی» برمیشمرد و توضیح میدهد: «یکی از این ویژگیها وجه تاریخینگری محمد مختاری است. این تاریخینگری و تاریخگرایی را در کارهای بعدی او مثل «وزن دنیا» هم میتوانیم ببینیم. من در مقالهای که با عنوان «دغدغه تاریخ و تاریخیت این دغدغه در شعر محمد مختاری» به این موضوع اشاره کردم. در آن مقاله «منظومه ایرانی» و «وزن دنیا» را همخوانی کردم و نوشتم که ریشههای دو اگر چه یکی است اما رویکرد مختاری در هر کدام از آنها متفاوت است. چنین تفاوتی در واقع نشاندهنده تفاوت دیدگاه دو نسل از روشنفکران ما بود. وجه دوم کاری بود که محمد مختاری در وزن شعرهایش انجام داده بود. او همه سطرهای شعرهای «منظومه ایرانی» را با اوزان عروضی شروع میکند و نهایت به نوعی بیوزنی میرسد. مختاری این کار را از طریق بکارگیری اوزان مختلفالارکان انجام میدهد. این کار به نظر من نوعی وزن ابداعی بود.»
او با اشاره به اینکه تجربههایی هم پیش از محمد مختاری در این زمینه صورت گرفته بود گفت: «این موضوع را پیش از مختاری در بعضی از کارهای فروغ هم میشد دید. دکتر براهنی هم این کار را همزمان انجام داده بود و حتی در کارهای آقای باباچاهی هم چنین چیزی وجود داشت. اما کسی که به طور مشخصی در این زمینه آن هم با اشراف و آگاهی کار کرد محمد مختاری بود.»
موسوی با اشاره به کتابهای «آرایش درونی»، «وزن دنیا» و «سحابی خاکستری» که بعد از درگذشت مختاری از او منتشر شد اضافه کرد: «این کتابها از یکطرف همسو با تحول شعر فارسی بودند و از طرفی هم تحول فکری محمد مختاری را به عنوان یک روشنفکر درگیر نشان میدادند. این چیزی است که در این آثار بسیار ارزشمند و خواندنی کمتر مورد توجه قرار گرفته است.»
موسوی دلایل این توجه کمتر به مجموعههای منتشر شده بعد از مرگ مختاری را هم اینطور توضیح میدهد: «مهمترین دلیل را میتوان عدم چاپ بهموقع این کتابها دانست. متاسفانه یک وقفه طولانی در انتشار کارهای محمد مختاری پیش آمد. دلیل دیگر آن هم یکی این بود که مختاری ذاتا انسان بسیار محجوب و متواضعی بود. او از آنهایی نبود که دنبال کار و شعر خودش راه بیفتد و برای آن پروپاگاندا و تبلیغات داشته باشد. در کنار اینها شعر محمد مختاری شعر آسانیابی نیست. ذهن او ذهن پیچیدهای است و ما در شعرهایش همواره با تصاویر تو در تو سرو کار داریم. بنابراین خواننده شعر باید ذهن صبوری داشته باشد تا بتواند با تمام این تصاویر برقرار کند. متاسفانه ذوق غالب در خواننده شعر فارسی چنین حوصلهای را ندارد.»
به گفته موسوی نقش منتقدین در اینجا اهمیت پیدا میکند. این منتقدین هستند که میتوانند ساز و کار بلاغی و تصویرسازی شعر مختاری را توضیح بدهند و برای خواننده توضیح دهند چطور باید وارد دنیای شعری مختاری شد: «این شبیه کاری است که اخوان در مورد نیما یوشیج انجام داده بود. اخوان در یکی از مقالاتش نوشته بود که خیلیها از سختخوانی شعر نیما گلهمندند در حالی که اینطور نیست. اخوان یکی دو شعر از نیما را تحلیل میکند و میگوید اگر با این دید وارد شوید دنیای شعری او هم برای شما آشنا خواهد بود. در مورد مختاری این کار کمتر صورت گرفت. البته زندهیاد غلامحسین نصیریپور کارهایی را در این مورد انجام داد و یکی از مقالات او درباره شعرهای مختاری در مجله کارنامه هم چاپ شد. غیر از این من هیچوقت ندیدم کسی وقت گذاشته باشد و شعر مختاری را تحلیل کرده باشد. هرچند باز هم باید به این مورد اشاره کنم که وجه حماسی و مرگ تراژیک محمد مختاری در نهایت باعث شد که چهره سیاسی او برجستهتر از شخصیت شاعری او شود.»
او اضافه میکند: «شعر مختاری به نظر من چنین ظرفیتی را دارد، یعنی شعری نیست که بشود به راحتی از آن عبور کرد و حتما آیندگانی هستند که ممکن است برگردند و به این شعر توجه کنند.»
با همه این توضیحات موسوی معتقد است که محمد مختاری علیرغم فعالیتهای متعددش یک تصویر از خودش ترسیم کرده است: «محمد مختاری یک محمد مختاری بود. او در شعرش همان دغدغهای را دنبال میکرد که در پژوهش داشت. او مقالات درخشانی در مورد زبان و نه لزوما زبان شعر دارد. اینطور نبود که محمد مختاری در شاعری یک دنیا داشته باشد و در سیاست و مساله اجتماعی یک دنیای دیگر. او در همه کارهایش یک آدم بود به وضعیتی که برایش در آن موقعیت پیش میآمد توجه میکرد.»
موسوی با اشاره به اینکه شعری را در کتابش با عنوان «خردهریز خاطرهها» به محمد مختاری تقدیم کرده است توضیح داد: «در این شعر گفتهام که مرگ مختاری اسطوره او را برجستهتر کرد در حالی که در خود مختاری یک روح زنانه مهربان بود. کسانی که با او برخورد داشتهاند و چند جلسه پای صحبت او نشستهاند، متانت این شخصیت را کاملا لمس کردهاند. مختاری شخصیت و آدمی نبود که در هر حوزهای یک ساز زده باشد. اتفاقا مختاری از معدود آدمهایی بود که از یک انسجام فکری برخوردار بود و به همین دلیل شما در اغلب کارهای او پریشانی نمیبینید و این انسجام و استحکام درونی که از شخصیت او میآید در اکثر کارهایش هم وجود دارد.»
موسوی در پایان گفت: «مختاری در یکی از شعرهایش از رویای آزادی سخن میگفت و من امیدوارم که این رویا به جای اینکه از ما دور شود به ما نزدیک شود.»
دیدگاه تان را بنویسید