گذار از وضعیت سنتی به جامعه مدرن چه فشارهایی را به زنان تحمیل میکند؟
اضطراب زنان، محصول جنگیدن در چند میدان/ خشونتی پنهان زیر پوست جامعه
آمارها نشان میدهند که ایران از نظر تعداد زنانی که با افسردگی ناشی از تحمل استرس دستوپنجه نرم میکنند، بین پنج کشور اول جهان قرار دارد. پژوهشی دیگر نشان میدهد که زنان 3 تا 5 برابر بیشتر از مردان از با استرسهای مختلکننده و بیماریزا روبهرو هستند. این وضعیت میتواند معلول هزاران علت باشد. عدهای حتی پای هورمونها را هم وسط میکشند اما کمتر کسی به این موضوع فکر میکند که دستوپنجه نرم کردن با انواع و اقسام وظایف پیچیده چقدر میتواند زنان را به ورطه آشوبهای درونی بکشاند.
اعتمادآنلاین| فاطمه رجبی - تا همین چند سال پیش وقتی درباره خشونت علیه زنان حرف میزدیم برای خیلیها یک چشم کبود یا دستی ضربدیده تصویر میشد اما حالا کمکم مردم با شکلهای دیگری از خشونت علیه زنان آشنا میشوند. خشونتهای کلامی، اقتصادی، جنسی و... هم کمکم شناخته میشوند، حتی گفته میشود در لایحه مقابله با خشونت علیه زنان هم انواع مختلف خشونت در نظر گرفتهشده است اما به نظر میرسد هنوز هم وجهی از خشونت علیه زنان جامعه نادیده گرفته میشود. خشونتی که از قضا زنانی را بیشتر در برمیگیرد که خواستهاند از پوسته سنتی خودشان بیرون بیایند. خشونتی که هیچ فرد معینی پشت سر آن نیست. نمیتوان هیچ فرد مشخصی را برای اعمال این نوع خشونت به دادگاه کشاند. تکتک ما در حالی که سیاستگذاریهای خرد و کلان هم پشت سرمان ایستادهاند این خشونت را باز تولید میکنیم. خشونتی که زنان را وادار میکند همزمان در چند زمین بازی کنند و اگر در تمام آنها بازیکن خوبی نباشند از طرف جامعه محکوم خواهند شد.
آمارها نشان میدهند که ایران از نظر تعداد زنانی که با افسردگی ناشی از تحمل استرس دستوپنجه نرم میکنند، بین پنج کشور اول جهان قرار دارد. پژوهشی دیگر نشان میدهد که زنان 3 تا 5 برابر بیشتر از مردان با استرسهای مختلکننده و بیماریزا روبهرو هستند. این وضعیت میتواند معلول هزاران علت باشد. عدهای حتی پای هورمونها را هم وسط میکشند اما کمتر کسی به این موضوع فکر میکند که دستوپنجه نرم کردن با انواع و اقسام وظایف پیچیده چقدر میتواند زنان را به ورطه آشوبهای درونی بکشاند. زنان در جامعه در حال گذار ما باید جای خودشان را در اجتماع پیدا کنند. باید خوب درس بخوانند تا برای خودشان کسی شوند. باید خوب کار کنند تا از نظر مالی مستقل باشند و به خاطر نیاز مالی مجبور به تحمل شرایط ناخوشایند نشوند. همه اینها خوب است و افق روشنی در برابر چشممان میگذارد اما در تمام این سالها میزان وظایفی که زنان در دنیای مدرن به دوش گرفتهاند تا بتوانند جامعه برابری بسازند هیچ تناسبی با میزان وظایف سنتی که واگذار کردهاند نداشته است.
آنها هنوز هم اولین کسی هستند که در مورد تربیت و سلامت کودکشان بازخواست میشوند. هنوز هم اگر نتوانند همزمان با موفقیت شغلی، در پخت انواع غذاها متخصص باشند، قضاوت خواهند شد. اگر سرگرم دغدغههای شغلی یا شخصی باشند و نتوانند بهاندازه کافی به ظاهرشان رسیدگی کنند به شلختگی متهم میشوند. زنان باید چنان اطرافیان را راضی نگهدارند و خودشان را در عرصههای مختلف کامل نشان دهند که کسی فکر نکند حضورشان در جامعه و فعالیتشان باعث شده آنها یک زن کامل نباشند.
رسانهها و قانونگذاران هم کاری برای تغییر این شرایط نمیکنند. زنان در سریالهای تلویزیونی یا خانهدار هستند یا اگر هم شغلی دارند و قرار است شخصیت خوب سریال باشند، با نیرویی ماورایی که از تدبیر و آرامششان نشات میگیرد همه انتظارات را برآورده میکنند آن هم بدون اینکه معلوم باشد چه دستی از غیب در حال کمک کردن به آنهاست.
زنان شاغل، در واقعیت اما از این دست غیبی نصیبی ندارند. آنها باید بیشتر کار کنند تا بچهها، شوهرشان، دوستان و هر کس که با آنها ارتباطی دارد راضی باشد. آنها باید همزمان به چندین موضوع مختلف فکر کنند. همین پیچیدگی وظایف و مسئولیتهای چندجانبه که حتی خیلی وقتها خودشان هم نمیدانند چطور تحت فشارشان میگذارد، میتواند یکی از دلایل اصلی استرس و افسردگی زنان باشد. زنانی که دائم باید از خودشان بپرسند اولویت بندیهایشان درست بوده؟ تلاشی که برای رسیدن به علاقههایشان کردهاند و هزینهای که برای حضور در جامعه پرداخت کردهاند ارزشش را داشته؟ تعداد زیادی از آنها هرگز به جواب درستی نمیرسند و سیاستگذاران همفکری برای برداشته شدن بخشی از وظایف پیچیده آنها نمیکنند. درحالیکه دائماً به زنان توصیه میکنند که بچهدار شوند و از هر فرصتی برای یادآوری اینکه سن ازدواج در حال بالا رفتن است، فروگذار نمیکنند، خبری از تصمیمهای حمایتی نیست. اگر هم تصمیمی گرفته میشود بیشتر به کور کردن چشم شباهت دارد تا درست کردن ابرو، نمونهاش تلاش برای بازنشستگی زودهنگام یا افزایش مدت مرخصی زایمان. با یک حساب سرانگشتی میتوان فهمید که با هزینهای که اتخاذ هرکدام از این تصمیمها برمیدارد، میتوان چند صد مهدکودک دولتی باکیفیت ساخت و یا چندین محصول فرهنگی تولید کرد که در آن مردان را در امر بچهداری شریک زن نشان میدهد. این فقط گوشهای از کاری است که میتوان کرد اما هیچ ارادهای برای انجامش نیست.
دیدگاه تان را بنویسید