کد خبر: 149132
|
۱۳۹۶/۰۹/۲۱ ۲۳:۰۰:۰۰
| |

«اعتماد آنلاین» از ضرورت‌های حل و فصل سوء‌تفاهم‌های اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان گزارش می‌دهد

تاسیس باشگاه گفت‌وگوی جناح‌ها برای مقابله با فرقه تخریب‌گر

نامه‌نگاری‌های جبهه مشارکت در سال 84 و هفت چهره اصلاح طلب در سال 92 با مرحوم حبیب الله عسگراولادی می تواند نمونه‌ای از گفت‌وگوهای میان جریان‌ها سیاسی باشد. اگرچه گفت و شنود رو در رو اثراتی به مراتب عمیق‌تر از نامه‌نگاری دارد اما همین نامه‌نگاری ها نشانه‌ای از ظرفیت موجود برای همنشینی و گفت‌وگوی رسمی جناحین سیاسی کشور است.

تاسیس باشگاه گفت‌وگوی جناح‌ها برای مقابله با فرقه تخریب‌گر
کد خبر: 149132
|
۱۳۹۶/۰۹/۲۱ ۲۳:۰۰:۰۰
اعتمادآنلاین| مجتبی حسینی- عرصه سیاست در ایران و بازی سیاسی در ایران بی‌تردید در این سال‌ها حال و روز خوبی نداشته و بیمار است. آبشخور این ناخوشی و بیماری، نادیده گرفتن «اخلاق» و «رعایت نکردن قواعد بازی» است. عده‌ای از کنشگران سیاسی در این عرصه که محل برخورد گفتمان‌ها، ایدئولوژی‌ها و راهبردهاست به جای آنکه برنامه‌ها، روش‌ها و منش‌های خود را در قالب بسته‌های اجرایی به آگاهی افکار عمومی برسانند تا بتوانند منتخب آرای مردم و خروجی نهایی صندوق رای باشند لباس رزم بر تن کرده و شمشیرهای‌شان را از نیام بر کشیدند تا میدان سیاست به میدان جنگی تمام عیار، تغییر هویت دهد. اگرچه همه سیاست‌ورزان و بازیگران سیاسی این‌چنین نیستند اما متاسفانه کنش سیاسی در جامعه امروز ما، قالب و غالبی غیر دینی، اخلاقی و مونولوگ‌محور است که کمتر در آن اثرات ادب، «انصاف»، «عدالت»، «بلوغ» و ... دیده می‌شود. در این ساحت سیاسی غیر اخلاقی، تخریب، تهمت، پرونده‌سازی و دروغ‌گویی، کلید واژه‌ها و شاه کلیدهای این دسته از بازیگران سیاسی شده و در نتیجه، کسانی که از مواهب و ابزار قدرت بیشتر بهره‌مند باشند با خیال آسوده‌تر می‌توانند به آنچه «از قدرت» و «در قدرت» می‌خواهند، برسند و بالعکس آنانی که پایگاه اجتماعی را نقدا و پایگاه حاکمیتی را حتی نسیه ندارند برای بازیگری و بازی‌سازی سیاسی، راه سخت و صعبی را برای به مقصد رسیدن باید بپیمایند. اگرچه در این میدان نابرابر، جناحی متن‌نشین قدرت و جناحی دیگر، حاشیه‌نشین می‌شود اما اثراتی به مراتب عمیق‌تر و مهم‌تر را در بطن و متن جامعه ایرانی به جای گذاشته است: بی‌اعتمادی، دلخوری و رویگردانی توده‌ها از عرصه سیاست.
جریان سوم درصدد حذف دو جناح شناسنامه‌دار

این آسیب در حالی است که دو جناح اصلی امروز کشور (اصلاح‌طلبان و اصولگرایان) در تمامی فراز و نشیب‌های 39 سال گذشته کشور که جریان‌ها و گفتمان‌های متعدد و مختلفی طلوع و افول کرده‌اند، توانسته‌اند که از تمامی گلوگاه‌ها و گردنه‌های سخت بازی سیاسی عبور کنند و در نهایت در کسوت دو گفتمان اثرگذار و دارای موقعیت اجتماعی، خود را به دهه سوم انقلاب برسانند و طیف‌های گسترده‌ای از افکار عمومی را نمایندگی کنند. اصلاح‌طلبان و اصولگرایان در مقام دو جریان اصیل و شناسنامه‌دار انقلاب همواره با رعایت اسلوب و اصول اخلاقی به رقابت برای رسیدن به صندلی‌های قدرت می پرداختند. اگرچه در این میان شاید مواردی از سوی برخی عناصر وابسته به دو جناح اتفاق افتاده باشد که قاعده بازی در آن رعایت نشده اما به هر ترتیب، راهبرد کلی و حاکم بر دیدگاه رهبران و سربازان این دو جناح، «رعایت شاخصه‌های اخلاقی در رقابت و احترام به دیدگاه‌های رقیب» بوده است. انتخابات سال 84 و پیروزی محمود احمدی‌نژاد اما توالی بازی سیاسی را برهم ریخت و جریانی که در نتیجه این انتخابات فرصت بازیگری پیدا کرد از یک سو مدام بر طبل «اصلاحات مرد» کوبید و از دیگر سو بر صور «اصولگرایی بی خاصیت» دمید.

این جریان سوم نوظهور و ناشناخته، ادبیات و رفتاری را به عنوان سوغات و متاع خود وارد بازار سیاست ایرانی کرد که محصولش چیزی جز برهم زدن قاعده بازی، بدبین کردن عناصر سیاسی دو جناح به یکدیگر، سرخوردگی توده‌های اجتماعی، افزایش شکاف ملت/حاکمیت و... نبود.

جریان سوم ناشناخته و بی‌شناسنامه آمده بود و همچنان با ماموریت پیچیده و رمز آلود خود هست تا از دو جناح شناسنامه‌دار کشور عبور کند. استراتژی‌شان هم بر مدار حذف طراحی و تدوین شد. اصلاح‌طلبان که بستر و فرصتی برای مقابله با این جریان تخریب‌گر نداشتند و اصولگرایان هم بی‌آنکه «ته دست» این جریان جدید و غریبه را بخوانند، تمام قد در دام و تله مدیران این جناح گرفتار شدند و در زمینی بازی کردند که زمین آنها نبود. اما گذر زمان کافی بود تا اصولگرایان تبعات حمایت از این جریان را درک کنند. سوء مدیریت ها، خرابی‌ها و کناره‌گیری هواداران اجتماعی گفتمان اصولگرایی و بی‌طرف شدن بخش دیگری از توده‌های حامی اصولگرا، زنگ خطر را برای مدیران جناح اصولگرا به صدا درآورد تا در اواخر قدرتمندی این جریان سوم و برای نجات گفتمان خود، نه تنها دست از حمایت‌ها و پشتیبانی‌های خود بردارند که در اعلام برائت از جریان سوم مخرب، از یکدیگر صف سبقت تشکیل دهند چرا که آنان به این نتیجه رسیدند که جریان سوم (احمدی نژادی‌ها) تنها به دنبال حذف اصلاح طلبان نبوده که برای انحلال و انهدام اصولگرایی و نهادهای قدرت منتسب به اصولگرایان هم طرح و برنامه دارد. برنامه‌ای که حالا شعاع تخریبی‌اش از جریان سیاسی اصولگرایان عبور کرده و به نهاد مهمی همچون قوه قضاییه رسیده است.

در این میان اگرچه دیگر فرمان ماشین دولت در اختیار جریان سوم نیست اما همزادان صاحب موقعیت این جریان، در غیاب رفقای گرمابه و گلستان خود با بهره گیری از ابزار قدرتی که در اختیار دارند و با واسطه‌گری‌ها و جعل اخبار خاص، اجازه تفاهم و نزدیکی دو جناح شناسنامه‌دار کشور را نمی‌دهند. اینان برای خنثی‌سازی «واسطه الخیر» ها که درصدد «تعامل»، «نزدیکی» و «همگرایی» اصلاح طلبان و اصولگرایان در راستای تحقق منافع ملی هستند «واسطه شر» شده و با طرح مباحث حاشیه‌ای اختلاف ساز، تمامی هم و غم خود را معطوف به «تجادل»، «دوری» و «واگرایی» کرده اند.
نقش دولت در تقریب جناح‌ها

با ترسیم فضای فوق حال باید به این پرسش ها پاسخ داد که چگونه می توان دو جناح سیاسی شناسنامه دار کشور را به یکدیگر نزدیک کرد تا در سایه این تقریب و تفاهم، بر ضریب احتمال تحقق منافع ملی افزوده شود؟ دولت اعتدال و حسن روحانی برای خانه نشین کردن دو بهم زنان سیاسی و رفع ابهامات و اختلافات میان اصلاح طلبان و اصولگرایان چه نقشی را می تواند ایفا کند؟زمینه های لازم برای دورهمنشینی اصلاح طلبان و اصولگرایان چیست و چه کسانی می توانند برای عملیاتی کردن این هدف ملی پیشقدم شوند؟

با برداشتی آزاد از این تمثیل که مرجع، ضمیر خود را می یابد می توان گفت که حسن روحانی و دولت اعتدال نقشی موثر و کاربردی را در این میدان می تواند بازی کند چرا که روحانی، مرد محترم این روزهای اصولگرایان اصیل و اصلاح طلبان است و ترکیب کابینه اش، ائتلافی از جمع الاضداد. موقعیت فعلی حسن روحانی به انضمام ذهن‌مشغولی او برای ساخت آینده بهتر برای ایران و ایرانی در سایه مشارکت و کمک همه گروه ها و سلیقه ها نشان از آن دارد که رییس دولت می تواند دو پروژه را برای عملیاتی کردن این هدف در پیش بگیرد:
الف) میزبانی از جناح های سیاسی:

رییس دولت با طرح مشکلات کشور و درخواست ارایه راهبردهای اجرایی و راه حل های برون رفت از بحران های ملی می تواند میزبان جناحین سیاسی کشور باشد. رییس دولت با فراخوان فوق می تواند به چند هدف دست یابد:
1) بهره‌گیری از پتانسیل ها و ظرفیت های فکری-مدیریتی جناح ها در راستای منافع ملی.
2) القای نقش بازیگری و اثربخش بودن به جناحین سیاسی
3) کارآمد کردن جناح ها (جناح ها مجبور به رصد، ارزیابی، تحلیل واقع بینانه، ارایه راهبرد و نقد منصفانه می شوند)
4) حاشیه‌نشین کردن و ربایش موقعیت تخریب از جریان های تخریبگر
5) دور هم نشینی عناصر سیاسی دو جناح بر سر یک میز (این هم نشینی بدون حضور دوبهم زنان سیاسی منجر به تقویت روابط عاطفی عناصر سیاسی از هر دو جناح و احساس مسئولیت مشترک در قبال حل و فصل پرونده‌های ملی خواهد شد.)
ب) تاسیس باشگاه گفت وگو جناح های سیاسی:

حسن روحانی می تواند با راه‌اندازی باشگاه گفت وگو میان جناح های سیاسی، عناصر تصمیم گیر گروه های سیاسی را برای رفع سوءتفاهمات و نزدیک شدن دیدگاه های طرفین به یکدیگر زیر یک سقف جمع کند.

در باشگاه گفت وگو، کنشگران سیاسی می توانند بر سر موضوعات مورد اختلاف خود به طور مستقیم وارد «گفت و شنود» (دیالوگ) و نه «گفت بی شنود» (مونولوگ) شوند. بی‌تردید جامعه متشتت سیاسی امروز ما نیازمند آمیزش گفتمان ها و عبور از مجادله‌های دردسرساز رادیکالی است. رسیدن به این مهم از رهگذر «گفت وگو» در مقام یک استراتژی سیاسی و یک فرهنگ دینی میسر است. گفت وگوی جناحین سیاسی پادزهری اخلاقی و نشانه‌ای از بلوغ سیاست‌ورزی مدرن است که از یک سو می تواند روح و روان و دنیاها و ساحات گفتمانی به ظاهر ناسازگار عناصر سیاسی را در اتاق شیشه‌ای مقابل دیدگاه رقیب سیاسی بگذارد و از دیگر سو توانایی پر کردن زوایای حاده موجود میان این گفتمان ها را دارد.

نامه‌نگاری‌های جبهه مشارکت در سال 84 و هفت چهره اصلاح طلب در سال 92 با مرحوم حبیب الله عسگراولادی می تواند نمونه‌ای از چنین گفت وگوهایی باشد. اگرچه گفت و شنود رو در رو اثراتی به مراتب عمیق‌تر از نامه‌نگاری دارد اما همین نامه‌نگاری ها نشانه‌ای از ظرفیت موجود برای همنشینی و گفت وگوی رسمی جناحین سیاسی کشور است. اما بی‌شک کنشگران سیاسی می دانند که پیش از تاسیس چنین باشگاهی بر هر گفت وگویی، ادب و آدابی مترتب است از جمله آنکه:
1) گفت‌وگو از اینان می خواهد که بستر و شرایطی برای توجه و گوش کردن طراحی شود که در برگیرنده همه نظرات باشد.
2) ضریب آستانه تحمل شنیدن طرح دل‌مشغولی ها و ذهن‌مشغولی‌های طرف مقابل بالا باشد.
3) گروه‌های سیاسی در این گفت‌وگوها، دیدگاه (روش، منش، راهبردها) خود را با کمال‌ترین ندانند و موضع خود را در مقام موضع نهایی بی‌‌نقص تلقی نکرده و این مفروض را محتمل بدانند که نظر جناح مقابل هم متقن و محترم است.
بر همین اساس جناح‌های شناسنامه‌دار کشور می‌توانند در باشگاه گفت‌وگو به نوعی از فهم و ادراک جدید از یکدیگر دست یابند. با گفت‌وگو پیش‌فهم‌های نهفته در اعماق گفتمان‌ها و باورها به سطح آمده و میزان انطباق یا عدم انطباق با این مفاهیم در معرض نقد و قضاوت قرار می گیرد. هدف حضور در باشگاه گفت وگوی سیاسی باید حصول فهم مشترک باشد نه اثبات نظر خود. مهم ترین بخش دیالوگ بر خلاف مونولوگ، «تفاهم» است. در این میان چند حالت پیش می آید:
1) یا طرفین گفت وگو در این باشگاه با فهم نظر رقیب سیاسی به فهم جامع‌تری دست می‌یابند و شهود بهتری از مفاهیم پیدا می‌کنند که این از اهداف عالیه دیالوگ است.
2) یا با نظر رقیب سیاسی مخالفت می‌کند که تنها در این صورت هر جناحی استدلال خود را مطرح می کند و طرح همین استدلال ها به شناخت واقع‌بینانه طرفین از یکدیگر کمک می کند. این شناخت صحیح، ابهام ها و ایهام‌هایی که بستر بازیگری عناصر دو بهم‌زن سیاسی می شود از بین می برد.

با این تفاسیر باید کنشگران سیاسی به باشگاه گفت‌وگوی سیاسی به شکل یک کار گروه و ملی در جهت افزایش فهم و آگاهی از رقیب خود بنگرند و آنگاه که پا به چنین باشگاهی می‌گذارند، رقیب را به چشم دوست ببینند که این دوست طیفی از توده‌های اجتماعی را نمایندگی می‌کند. تثبیت و نهادینه شدن چنین نگاهی باعث می‌شود تا شمشیرهای تحذف به غلاف های خود بازگردند و عرصه سیاست در ایران حال و روز خوشی بیابد که هم قواعد بازی در آن رعایت می شود و هم آنکه اخلاق، جایگاه از دست داده خود در رقابت سیاسی را باز می‌یابد.

بر همین اساس وقتی غلامرضا مصباحی مقدم از آمادگی جامعه روحانیت مبارز برای گفت و گو با مجمع روحانیون مبارز خبر می دهد و بلافاصله با استقبال اعضای مجمع روحانیون مبارز مواجه می شود، می‌‌توان امیدوار بود که بسترهای گفت و شنود بر سر عبور از بحران‌های سیاسی و اجتماعی در دو تشکل مهم سیاسی-مذهبی در دو جناح اصلی کشور وجود دارد. هر چند امروز آیت‌الله موحدی کرمانی در مقام دبیر کل جامعه روحانیت مبارز نسبت به اظهارات سخنگوی جامعه واکنش نشان داده و آن را اظهار نظر شخصی و اشتباه مصباحی مقدم اعلام کرده اما به واقع تقریب و گفت‌و‌گوی بین «یون» و «یت» (روحانیون مبارز-روحانیت مبارز) و منافع حاصل از آن برای ایران و ایرانی بهتر است یا اختلاف و رقابت بی شناخت از یکدیگر؟

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان

دیدگاه تان را بنویسید

اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    خواندنی ها