آیا سال ۲۰۱۸ بحران در «شورای همکاری خلیج فارس» همچنان ادامه دارد؟
دو سناریوی سال آینده برای خاورمیانه؛ شکست عربستان یا انزوای ایران؟
با بروز اختلاف میان اعضای «شورای همکاری خلیج فارس» و سیاستهای جاهطلبانه ائتلاف سعودی با محوریت عربستان، امارات و بحرین و پیشبینیناپذیری اتفاقات خاورمیانه به دلیل غیرنهادی بودن این سیاستها میتوان به طور کلی دو سناریو را برای آینده این تحولات پیشبینی کرد؛ نخست، با اصرار عربستان و امارات بر تداوم سیاستهای جاری، شورای همکاری خلیج فارس ناکارآمدتر از پیش خواهد شد و بحران فعلی تداوم مییابد. در این صورت ایران پیروز منطقه است. دوم، این بحران با دخالت امریکا رفع میشود و ایران در منطقه منزوی خواهد شد.
به گزارش گروه بینالملل اعتمادآنلاین ، الجزیره در مقالهای به قلم علی بکیر درباره تحولات خاورمیانه و تداوم بحران شورای همکاری خلیج فارس در 2018 نوشت، بسیاری از تصمیم سازیها در کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس اساساً نهادی نیستند. در واقع تصمیمات این کشورها به شدت به تمایلات ناپایدار و غیر قابل پیشبینی، و جاهطلبیهای افرادی معدود متکی است. طرحریزی استراتژیک، قواعد دیپلماسی و ریسکهایی که منجر به ناپایداری منطقه میشود لزوماً جزو اولویتهای این افراد نیستند. به این معنا، همانطور که بحرانهای منطقه ناگهانی پیشآمدند، به همین شکل نیز ممکن است خاتمه یابند.
اگرچه «پیشبینی ناپذیری»، تحولات 2018 را در کشورهای حاشیه خلیج فارس رقم خواهد. با این حال میتوان دو سناریو را محتمل دانست. نخست این است که بحران پیشآمده به وضعی طبیعی بدل شود و شورای همکاری خلیج فارس به چیزی شبیه به اتحادیه عرب بدل شود که بیشتر ظاهری و بدون محتواست. به نظر میرسد که عربستان سعودی و امارات متحده عربی به این سمت حرکت میکنند.
دومین سناریو این است که این بحران رفع خواهد شد. در این حالت شورای همکاری به تدریج، و نه کاملاً، ترمیم خواهد شد. تاکنون آسیبهایی بسیار جدی وارد شده است و اعتماد میان این کشورها به شدت لطمه دیده است.
سناریو نخست: تداوم بحران شورای همکاری خلیج فارس
در صورت تداوم بحران در سال 2018، شورای همکاری خلیج فارس به عنوان یک سازمان به شدت حاشیهای و غیرکابردی و نامرتبط خواهد شد.
محور عربستان-امارات-بحرین تقویت خواهد شد، و این احتمال میرود که کشورهای نامبرده به سمت توافقهای دو یا چندجانبه و به ضرر مکانیزمهای شورای همکاری حرکت کنند. ریاض، بدون هیچ مانعی به دیپلماسی بیثبات کننده خود در خاورمیانه ادامه خواهد داد. جای تعجبی نخواهد داشت که قمارهای منطقهای بیشتری را با محوریت این کشورها مشاهده کنیم. بازداشت مقامات و تجار خارجی احتمالاً متوقف خواهد شد، اما ریاض فشارهای سیاسی و اقتصادی خود را بر کشورهای منطقه ادامه خواهد داد. به طور خاص، محمد بن سلمان، شاهزاده سعودی از سیاست خارجی برای تقویت مواضع داخلی خود استفاده خواهد کرد.
در عین حال، قطر برای تضمین امنیت و اقتصاد خود در بیرون از منطقه خلیج فارس تلاش خواهد کرد. در سال جاری شاهد گسترش نظامیان ترکیه در قطر بودیم. سال آینده، همکاری نظامی میان این دو دولت، با تقویت توافقات دو جانبه دفاعی و امنیتی، و گسترش بیشتر نظامیان و امکانات ترکیه، عمیقتر خواهد شد. همکاریهای اقتصادی و تجاری نیز به احتمال زیاد میان دو کشور تقویت خواهد شد.
روابط قطر و ایران همچنان پایدار خواهد ماند، و اولویت با اقتصاد خواهد بود. با این حال، با افزایش وابستگی دوحه به ایران، تهران از بازوی سیاسی خود استفاده میکند تا عربستان سعودی را منشاء تهدید به کشورهای کوچک خلیج فارس و منطقه نشان دهد. این امر به تهران کمک خواهد کرد که تصویر خود را میان کشورهای عربی بهبود بخشد، خود را از انزوای منطقهای محافظت کند و رابطه چندجانبه خود را در مقابل محور سعودی، با دیگر کشورها افزایش دهد.
کویت و عمان برای بهبود روابط خود با شورای همکاری تلاش خواهند کرد. اما، این کشورها با درک ظرفیت محدود خود برای قانع کردن طرف سعودی برای عقب نشینی از ائتلاف، رابطه خود را با عربستان حفظ و در عین حال همکاریهای خود را با ایران و ترکیه تقویت خواهند کرد.
تداوم بحران در خلیج فارس آثار مخربی را بر سایر مناطق خاورمیانه خواهد گذاشت. در این صورت، بسیاری از دولتهای عربی ناچار به موضعگیری میشوند. نفوذ ایران به طور قطع افزایش خواهد یافت، و اسرائیل بر شدت حملاتش به فلسطینیان خواهد افزود، و کمتر از قبل به سمت گفتوگوهای صلح خواهد رفت. تمام اینها بر آتش رادیکالیسم و افراطیگرایی در منطقه خواهد افزود و احتمالاً جانشینان جدیدی را به جای داعش تولید خواهد کرد.
سناریو دوم: شورای همکاری خلیج فارس، متحد برای مقابله با نفوذ ایران
برای رفع این بحران، دو مسئله باید اتفاق بیفتد: محور ضد قطری باید بپذیرد که به بنبست رسیده، و دولت ترامپ نیز باید برای تغییر مسیر عربستان و امارات به این کشورها فشار وارد کند.
شرط نخست به توانایی مقاومت قطر در مقابل فشارهای سیاسی و اقتصادی بلوک سعودی بستگی دارد. شرط دوم نیز به به توانایی دولت ترامپ در رفع اختلافات داخلی و پیگیری یک استراتژی شفاف و منسجم برای مواجهه با ایران بستگی دارد.
نویسنده با اذعان به اینکه علائم اندکی برای تحقق سناریوی دوم قابل مشاهده است، در ادامه نوشت:
هدف بلوک سعودی برای تداوم بحران این بود که هزینههای سیاسی و اقتصادی را افزایش دهد و دوحه را به تسلیم برابر ریاض مجبور کند. دوحه اکنون شوک اولیه را هضم کرده و از مشکلات لوجستیکی که محاصره پدید آورده بود نجات پیدا کرده، و خود را با وقایع موجود تطبیق داده است، در نتیجه بلوک سعودی به تدریج نفوذ و قدرت اولیه خود را از دست خواهد داد.
سال 2018 برای دوحه سال بهتری خواهد بود، و محاصرهای که محور سعودی بر آن تحمیل کرده بیش از پیش بیفایده میشود. در این صورت، عربستان و متحدینش مجبور به عقب نشینی خواهند بود، مگر آنکه فشار بیشتری به قطر اعمال شود.
با این حال، تصمیم برای از میان بردن تحریمها را عربستان سعودی یا امارات نخواهند گرفت. فشار بر این دو دولت را باید دولت ترامپ انجام دهد. نشانههایی نیز مبنی بر تحقق این اتفاق در سال آینده وجود دارد.
نخست، ائتلاف به رهبری عربستان دست کم پس از شکست در سیاستهای خود در لبنان و یمن مجبور است که دست از تصمیمات نابخردانه خود بردارد.
عربستان در ماه نوامبر سعد حریری را مجبور به استعفا از مقام نخست وزیری کرد. با این حال، با اعمال فشار پاریس و واشنگتن، عربستان ناچار شد که تداوم نخست وزیری سعد حریری را بپذیرد.
در یمن، پس از مرگ علی عبدالله صالح، رئیس جمهور پیشین این کشور و فشار اعمال شده از طرف دولت ترامپ بر عربستان سعودی، ریاض و ابوظبی گفتوگوهای خود را با حزب اصلاح (که با اخوان المسلمین یمن مرتبط است) آغاز کردند. این اتفاق در حالی رخ میدهد که هر دو کشور برای نابودی اخوان المسلمین در سالهای اخیر هزینههای بسیاری را صرف کردهاند.
البته لازم به ذکر است که عربستان سعودی و امارات متحده برای حفظ وجهه بینالمللی خود نیز مجبورند از سیاستهای خود در قبال یمن و لبنان عقبنشینی کنند. همین اتفاق در مورد قطر نیز محتمل است. در حال حاضر، امیر کویت زمینه را برای این اتفاق فراهم کرده است. وی، اوایل دسامبر، با آغاز اجلاس شورای همکاری در کویت به تداوم نقش میانجیگری این کشور وعده داد و مکانیزمی را برای رفع اختلافات پیشنهاد کرد.
دوم، در صورتی که دولت ترامپ واقعاً قصد مهار ایران در خاورمیانه را داشته باشد، به یک شورای همکاری متحد نیاز دارد. ایالات متحده برای موفقیت در مقابل ایران ناچار است که ایران را در منطقه منزوی و رشد نفوذ آن را مهار کند. در حال حاضر، با وجود رها کردن ریاض و پیامهای تحریککننده واشنگتن به بازیگران منطقه، ایران پیروز میدان است.
نویسنده این مقاله در پایان با اشاره به پایان جنگ علیه داعش و عملیات ارتش ایالات متحده در منطقه، مدعی شد که دولت ترامپ باید استراتژی خود را متوجه ایران کند و این مسئله نیاز به تصمیمی قاطع درباره بحران شورای همکاری خلیج فارس دارد.
دیدگاه تان را بنویسید