اول با خودمان گفتوگو کنیم بعد با دیگران
تشدید بداخلاقیها، عصبیتها، دشمنیها و تهمتها در جامعه ما نشانههای چه کاستیهایی است؟ چرا از گفتوگو گریزانیم و گوشمان به اندازه زبانمان کارایی ندارد؟
اعتمادآنلاین| این روزها حتماً برایتان پیش آمده وقتی پیچ رادیو و تلویزیون را باز میکنید تا خبرها را دنبال کنید، یا حتی وقتی روزنامهها و مجلهها را ورق میزنید تا بدانید فراتر از خبرهای تلویزیون در ایران و جهان چه خبر است، با اظهار نظرها و مصاحبههایی درباره احتیاج کشور به گفتوگوی ملی مواجه شوید.
شاید فکر کنید که مخاطب «گفتوگوی ملی» فقط رجل ملی هستند. خیر، در فقره گفتوگو، همه ما گرفتاریم. گرفتاریای که با چشم غیر مسلح هم به راحتی دیده میشود.
هر کداممان اگر همین حالا به خودمان رجوع کنیم، میبینیم که اصلاً اهل دیالوگ نیستیم. در هر جمعی که قرار میگیریم دوست داریم متکلم وحده باشیم و حرف اول و آخر را بزنیم. اگر کسی هم با ما موافق نباشد با تیزاب کلام از خجالتش در خواهیم آمد.
به خودمان و دوروبرمان یک نگاهی بیندازیم. خلاف این را میبینیم؟ کمطاقتی و خودشیفتگی از در و دیوار وجودمان بالا میرود. حال و حوصله دو دقیقه حرف زدن با دیگران را نداریم. آنقدر اعتماد به نفس کاذب داریم که ترجیح میدهیم بجای دم خور شدن با هم، به تکنولوژی بیزبان و موبایلهایمان پناه ببریم تا مجبور نشویم افکارمان را در جمعی سر زبان بیاوریم که مبادا توان دفاع از آنها را نداشته باشیم.
پس دروغ نیست اگر گفته شود بسیاری از ما از گفتوگو کردن گریزانیم. آن دستهای هم که اهل گفتوگو با دیگران هستند، تلاششان در این ره، راه به جایی نمیبرد و ناکاماند.
البته عدهای هم هستند که هنوز اهل گفت و شنود اند. اما گفتوگوهایشان پایان خوشی ندارد تا جایی که طرفین پس از گفتوگو بدبینیشان به هم بیشتر شده و روابطشان بیش از سلام و علیک اول، تیره و تارتر شده است. انگار صد سال است که راه و رسم درک متقابل و همفهمی را از یاد بردهایم. اما چرا ما به این بلا مبتلا شدهایم؟
از باب القرار العقلاء علی انفسهم جایز اگر بخواهیم، محاسبه نفس کنیم واقعاً کسی پیدا میشود که در فقره گفتوگوی موفق با دیگری ادعایی داشته باشد و برای ادعایش، سندی ارائه دهد؟
تشدید بداخلاقیها، عصبیتها، دشمنیها و تهمتها در جامعه ما نشانههای چه کاستیهایی است؟ چرا از گفتوگو گریزانیم و گوشمان به اندازه زبانمان کارایی ندارد؟
مگر فرزانگانی چون سعدی به ما نیاموختهاند که «آدمی چون دلیلش نماند و گفتوگویش ترک شود، دست تعدی دراز میکند و بیهوده گفتن و سلسله خصومت جنباندن را مشی خویش میسازد»
شاید برای فاصله گرفتن از این «دست تعدی» است که این روزها عدهای از اهالی سیاست ما، تلاش دارند روزنههایی - اگرچه نه چندان مطمئن و پایدار- به روی گفتوگو بگشایند تا بوی بهبودِ شرایط حاصل شود.
البته نیک میدانیم که بر هر گفتوگویی ادب و آدابی مترتب است، از جمله آنکه: گفتوگو از ما میخواهد بستر و شرایطی برای توجه و گوش کردن به وجود آوریم که دربرگیرنده همه نظرات باشد. گفتوگو، از ما میخواهد که آن را روندی بدانیم که طی آن افکار مختلف در ارتباط با هم فکر میکنند. فکر کردن با هم، به این معنی است که شما دیگر نمیتوانید موضع خود را به عنوان موضع نهایی تلقی کنید، بلکه باید موضع و نظر خود را متقن و قطعی ندانید و به احتمالات و امکاناتی که صرفاً در ارتباط با دیگران بودن حاصل میشود توجه کنید؛ احتمالات و امکاناتی که در غیر این صورت پدید نخواهند آمد. بنابراین، هر نوع گفتوگویی مسبوق و مسقف به نوعی از پیشافهمهای مشترک بین شرکتکنندگان است. وجود این پیشفهمها، هرگز به آن معنی نیست که طرفین با یکدیگر همعقیده بوده و لذا گفتوگو چیزی جز تکرار مشترکات از قبل تعیینشده نیست، بلکه مسئله اصلی این است که اولاً، این پیشفهمهای غنی اما مبهم نهفته را به سطح روشن و آگاهانه و همگانی ارتقا دهیم؛ ثانیاً، دریابیم کدام تلفیق و توزیع از تکه حقیقتهای پراکنده که در فضای محیط بر همگان معلق است به کار امروزمان میآید. با
گفتوگو، پیشفهمهای نهفته در اعماق فرهنگها و باورها به سطح آمده و میزان انطباق یا عدم انطباق آن با این مفاهیم در معرض قضاوت قرار میگیرد.
اما پرسش اصلی اینجاست: آیا ما؛ از رجال و نسوان سیاسی تا رجال و نسوان کوچه و بازار، توان رعایت ادب و آداب گفتوگو را داریم؟
پس شاید شما هم با من هم موافق باشید لازم است تا همه ما، از سیاستمداران تا من و شما، گفتوگو و رعایت ادب و آدابش را ابتدا با خودمان شروع کنیم. همانگونه که روزانه بارها و بارها شاهد گفتوگوهایی هستیم که در ذهنمان صورت میگیرد به این مکالمات درونی با رویکردی تمرینی، جهت گفتوگوی واقعی با دیگران توجه کنیم. شکی نیست وقتی بتوانیم مکالمه محترمانهای با خودمان داشته باشیم این توانمندی را پیدا میکنیم که گفتوگویی نتیجهبخش با دیگران داشته باشیم. اینگونه نیست؟
دیدگاه تان را بنویسید