مرتضی مبلغ مطرح کرد:
براندازان چالش اصلی اصلاحطلبان
مرتضی مبلغ گفت: از آنجایی که آنها به دنبال براندازی و سرنگونی نظام هستند این روزها با تمام قدرت جنگ روانی برای تخطئه اصلاحطلبان راه انداختهاند.
اعتمادآنلاین| مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... از سر و کول کشور بالا میرود و بعد از دولت، این اصلاحطلبانند که به چالش کشیده شدهاند. جریان حامی دولت روزهای سختی را سپری میکند زیرا از یک سو به واسطه مشکلات بر زمین مانده ناشی از کوتاهیهای مسوولان با مطالبهگری گسترده بدنه اجتماعی خود مواجه است و از سوی دیگر به خاطر عدم حضور در مناصب دولتی امکان کار اجرایی و تلاش عملی برای حل مشکلات را ندارد. فقط همین نیست و موج سواری جریان موسوم به برانداز بر مشکلات موجود نیز به اصلاحطلبان ضربه میزند. همین است که چهرههای سیاسی اصلاحطلب مرزبندی با براندازان را اولویت نخست این جریان میدانند و اصرار دارند که در گام دوم باید به فکر کمک به دولت برای پاسخگویی به مطالبات مردم باشند زیرا تنها از این طریق است که میتوانند از سرمایه اجتماعی خود محافظت کنند. مرتضی مبلغ، فعال سیاسی اصلاحطلب در چالشهای اصلاحطلبان در سطوح مختلف را برشمرده و امیدوار است که مسوولان و جریانهای سیاسی با درک حساس بودن شرایط کمی از اختلاف کهنه کاسته و به فکر راهحلهای منطقی باشند. او بطور خاص به اصلاحطلبان توصیه میکند که مرز خود را با براندازان مشخص کرده و به جای منفعل شدن و ورود به بازی آنها، همه توان خود را صرف کمک به دولت کنند.
مهمترین چالش اصلاحطلبان در شرایط فعلی چیست؟ حفظ سرمایه اجتماعی یا مقابله با جریانهای رقیب و برانداز؟
به اعتقاد من اصلاحطلبان دو چالش داخلی و خارجی را پیش رو دارند. چالش خارجی را میتوان چالش اصلی به حساب آورد. متاسفانه دشمنان کشور، نظام و انقلاب اینطور تصور میکنند که تنها جریان مدافع نظام با پایگاه مردمی گسترده، اصلاحات است. از آنجایی که آنها به دنبال براندازی و سرنگونی نظام هستند این روزها با تمام قدرت جنگ روانی برای تخطئه اصلاحطلبان راه انداختهاند. به موازات براندازان یک سری گروههای رقیب داخلی که همواره منافع خود را بر منافع ملی ارجح میدانند نیز وجود اصلاحطلبان را مانع جدی برای پیشبرد منویات باندی و ضدملی خود میدانند.
چالش داخلی اصلاحطلبان چیست؟ جلب اعتماد مردم یا تعامل با دولت مستقر؟
چالش داخلی اصلاحطلبان نیز دو وجه دارد. نخست ضرورت روزآمد شدن جریان اصلاحطلبی است. بدون شک در این دوران پرالتهاب و سختی که برای کشور به وجود آمده نیاز به تجدید نظر و بررسی مجدد سیاستها و تدوین روشهای جدید بهشدت احساس میشود. مساله دوم نیز نسبت اصلاحطلبان با دولت و حاکمیت است. به هر حال اصلاحطلبان به دلیل منافع ملی از دولت دفاع تمام کردند اما این دولت، دولت اصلاحطلبان نبود. اصلاحطلبان به خاطر اینکه شرایط وخیم گذشته تکرار نشود، دولت را تقویت کردند اما دستشان از قدرت و دولت کوتاه ماند. در واقع از یک طرف امکان پیشبرد برنامههای مطلوب مردم برایشان فراهم نشد و از سوی دیگر با مردمی مواجه هستند که به اعتبار اصلاحطلبان رای داده و اکنون توقع دارند به مطالباتشان پاسخ داده شود. دولت در مواقع مختلف کوتاهیهایی داشته است و نتوانسته با یک سیستم مدیریتی توانمند به مطالبات مردم پاسخ دهد. میدانیم که همه مشکلات بر گردن دولت نیست و عوامل عدیدهای در گذشته و حال و دستگاههای مختلف دارد. به هرحال دولت مسوولیت داشته و موفق نبوده لذا مردم اصلاحطلبان را نیز در پاسخ داده نشدن به مطالبات خود مقصر میدانند.
اجازه بدهید چالش خارجی را دقیقتر بررسی کنیم. برخی تحلیلگران مثل آقای حجاریان نیز براندازان را رقیب اصلی اصلاحطلبان در شرایط فعلی میدانند. اکنون اصلاحطلبان چطور باید با براندازان مواجه شده و مرزبندی خود را مشخص کنند تا اتهام براندازی متوجه آنان نشود؟
البته مساله متوجه شدن اتهام براندازی به سوی اصلاحطلبان نیست. مساله جنگ روانی گستردهای است که جریانهای سرنگونی طلب راه انداختند.
همین یکی دو روز قبل سایت مشرق نیوز نوشته بود که اصلاحطلبان از حضور مردم در خیابانها حمایت میکنند و براندازان نیز از این فرصت استفاده میکنند. این را اتهامزنی نمیدانید؟
به نظر من سایت مشرق به جای اینکه آدرس غلط بدهد به حوادث دی ماه گذشته برگردد که دوستان خودشان از مشهد شروع کردند و خیلی زود متوجه شدند که به خیابان آوردن مردم چگونه برای ضد انقلابها و براندازان فرصت موجسواری مهیا میکند. بهتر است بروند و دوستان خود را تخطئه کنند.
اگر مساله اتهام زنی به اصلاحطلبان را جدی نگیریم، موضوع اصلی مرزبندی با براندازان است. اصلاحطلبان چطور باید این کار را انجام دهند؟
اصلاحطلبان اولا بهشدت مراقب باشند تا مرعوب این جنگ روانی نشوند. متاسفانه مشاهده میشود که برخی اصلاحطلبان ناخواسته در مقابل این عملیات روانی که افراطیون داخلی نیز به آن دامن میزنند، منفعل و به نوعی مرعوب شدهاند. لازم است که اصلاحطلبان از لاک دفاعی بیرون آیند زیرا بارها از نظر علمی و عملی اثبات شده که تنها راه برون رفت کشور از مشکلات اساسی و تداوم ایران و نظام، تداوم اصلاحطلبی است. موضوع دوم این است که در ادامه بیرون آمدن از انفعال باید خیلی شجاعانه مرز خود را با جریانهای سرنگونی طلب و برانداز مشخص کنند. این کار بارها انجام شده اما باید مجددا انجام شود تا جامعه نیز در این فضای آلوده، ملتهب و مغشوش سردرگم نشود.
فکر میکنید اگر مردم سردرگم از اصلاحطلبان ببرند، به براندازان خواهند پیوست؟
نه، من فکر میکنم که اگر خدای نکرده اهداف جریانهای معاند و مخالف مردم محقق شود در درجه اول مردم سرخورده شده و از فضای سیاسی و انتخاباتی کنار میروند. این میتواند خطر بزرگی برای جامعه باشد و جریانهای تندرو و افراطی را بازتولید کند و معلوم نیست بعد از آن چه بر سر کشور میآید. به اضافه اینکه فضایی برای یکه تازی عوامل مخالف مردم و کشور فراهم میشود تا بتوانند ایجاد اغتشاش کرده و با به هم ریختن اوضاع برای مردم و جامعه تبعات ایجاد کنند.
به هرحال مردم به پشتوانه اصلاحطلبان آن رای گسترده را دادند. وقتی مطالبات آنها محقق نمیشود با وجود اینکه درک میکنند که اصلاحطلبان دستی در قدرت ندارد اما توقع و انتظاراتی از دولت و از اصلاحطلبان دارند و سرخورده میشوند. کمااینکه همین الان هم این اتفاق افتاده است و یکی از چالشهای جدی پیش روی اصلاحطلبان است. تبعا اگر وضعیت به همین طور ادامه پیدا کند، انفعال و سرخوردگی بیشتر میشود.
ناگفته نماند که همه از دولت و دیگر قوا گرفته تا اصلاحطلبان در تلاش هستند تا اعتماد عمومی تجدید شود و مردم احساس کنند که همه به دنبال حل مشکلات آنها هستند. اصلاحطلبان نیز با همه توان خود در تلاش هستند به مسوولان برای پاسخگویی به مطالبات مردم کمک کنند.
به نظر شما کمک به مسوولان برای پاسخگویی به مطالبات مردم تنها راه جلب اعتماد عمومی است. جوانان اصلاحطلب اخیر در نامهای خواستار انجام اصلاحات در ساختار شده و بر ضرورت استفاده از نیروهای متعهدتر تاکید کرده بودند. این مسائل چقدر در حفاظت از سرمایه اجتماعی موثر است؟
این همان چالش درونی اصلاحطلبان است. طبیعی است که با تغییر شرایط اصلاحطلبان به تجدید نظر در روشهای خود نیاز دارند. به نظر من مختصات شرایط به چند عامل مربوط میشود. اول از همه همین فضای جنگ روانی گسترده موجود است که اصلاحطلبان باید معطوف به آن ساختار مناسب را در درون خود ایجاد کنند. نکته دوم نیز مطالبات جوانان است. به هر حال این نسل جوانی که به صحنه آمده و به طور جدی و بحق مطالبه دارند باید جدی گرفته شوند. مساله سوم این است که برخی اصلاحطلبان متوسط یا اصلاحطلبنماها اقداماتی میکنند که چهره اصلاحطلبان را ملکوک میکند. باید برای مواجه با این گروه چارهاندیشی بیشتری شود. به هرحال اصلاحطلبی یک جریان است نه حزب، بنابراین خیلیها میتوانند به اصلاح اصلاحطلبی اقدام کرده و محافظهکارانی باشند که نمیتوانند خود را با شرایط جدید تطبیق دهند. اینها شرایط مغشوشی را در افکار عمومی برای اصلاحطلبان ایجاد میکنند لذا باید به تدریج مرز بین جریانهای محافظهکار یعنی افرادی که با عنوان اصلاحطلبی به دنبال کسب قدرت هستند و جریان اصلاحات، مشخص شود.
از همه اینها مهمتر این است که اصلاحطلبان به دلایل مختلف باید به طور راهبردی و اساسی به سمت جامعه و مقتضیات آن بروند و به فکر تقویت جامعه، تعامل و گفتوگو با اقشار اجتماعی باشند. باید بتوانند پرچمدار مطالبات مردم باشند. اینها موضوعاتی است که اصلاحطلبان باید به آن توجه کنند و تغییر ساختار را نیز در همین راستا انجام دهند.
پس با ضرورت تجدید ساختار موافق هستید.
بله، لازم است که این ساختار دموکراتیکتر و جوانگرا باشد و بتواند هر چه بیشتر بدنه گسترده اصلاحطلبی را نمایندگی کند. همچنین عناصر واقعی و موثر و توانمند اصلاحطلب که تجارب خود را نشان داده و از کارآمدی و ایثارگری برخوردار هستند باید در راس و متن تصمیمات قرار بگیرند تا با مجموع اینها بتوان مختصات شرایط جدید جامعه را در یک سازوکار موثر مورد توجه قرار داد.
به نظر شما این تغییر ساختار و پاسخگویی به مطالبات مردم چقدر مقدور است؟ آقای مجید انصاری از جوانان احساساتی و تندرویی صحبت کردند که مطالبات آنان فراتر از توان اصلاحطلبان و آقای خاتمی است. به نظر شما مطالبات بدنه اصلاحطلبی خارج از توان است یا میتوان با همین تغییر ساختار و مسائلی مثل آن به آن پاسخ داد؟
شرایط جامعه بهشدت مطالبات را متراکم کرده است و به تدریج شاهدیم که مطالبات به صورت انفجاری ظهور و بروز مییابند. این فقط هم به جوانان ربط ندارد و به طور کلی در سطح جامعه دیده میشود. کاستیها، ناکارآمدیها و چالشهای جدی که در دستگاه هیات حاکمه بر سر مسائل اساسی کشور وجود دارد و... دست به دست هم داده و مطالبات انباشته شده را به شکل گسترده بروز میدهد. این وضعیت بعضا دامن جوانان را نیز گرفته است.
آن جنگ روانی که میخواهد بهشدت در جامعه سیاه نمایی کند را نیز باید به این وضعیت افزود. جریانی قصد القای ناکارآمدی نظام و اصلاحطلبان را دارد و میخواهد مردم را مایوس و تهییج کند. همه اینها در کنار هم باعث میشود یک فضای مطالبهگری انفجاری شکل بگیرد.
یکی از چالشهای جدی اصلاحطلبان این است که بتواند این فضا را مدیریت سازنده کنند و با مردم به گونهای مواجه شوند که ضمن پرچمداری از مطالبات آنها بتوانند مطالبات را از حالت هیجانی درآورده و واقعبینانه کنند. از طرف دیگر نیز بتوانند هیات حاکمه و دولت را قانع کنند که هرچه سریعتر به آن مطالبات بپردازند. این کار سختی است که اصلاحطلبان باید انجام دهند و راه آن نیز خروج از انفعال و نیفتادن در بازی ساخته و فراهم شده براندازان است.
با وجود همه چالشهای موجود که در سطوح مختلف با آن مواجه هستند، از پس این ماموریت برخواهند آمد؟ شما خوشبین هستید؟
بله، فکر میکنم با توجه به این شرایطی که طی چند ماه گذشته به وجود آمده همه دستگاههای حاکمیت و قوا به این نتیجه رسیدهاند که با یک شرایط سخت و خاص مواجهایم لذا نیاز کشور به آشتی ملی و وحدت را جدی گرفتهاند. منظور از انسجام ملی و وحدت این نیست که یک طرف بگوید من حرف حق میزنم و دیگران بپذیرند بلکه باید در سیاستهای خود تجدیدنظر کنند و قدری از مواضع خود کوتاه بیایند تا بتوانند به یک تعامل سازنده و اجماع ملی و پایدار بر سر چالشهای اساسی کشور برسند و به شکل همافزا کار کنند. به نظر من اکنون احساس نیاز به این شرایط در همه مقامات و جناحهای کشور به وجود آمده است. مصداقش همین جلسات سران قوا است که با یکدیگر بر سر مسائل مختلف گفتوگو میکنند. یا تغییر رویه ابتدایی در رویکرد صدا و سیما نسبت به دولت. اینها نویدهای خوبی است و اگر تداوم یابد به نتیجه خوبی خواهد رسید. به اضافه اینکه دولت نیز میداند در برخی مواقع ناکارآمد بوده است. رویکرد امروز دولت یعنی ورود جدیتر و فعالتر در صحنه و تصمیم به ترمیم کابینه روزنههای امید را بیشتر میکند و امیدواریم که تداوم یابد و همه با تعامل و همکاری آرامش را به جامعه برگردانند و سرمایه اجتماعی را تقویت کنند.
منبع: اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید