بخش پنجم

کودتا به روایت اسناد سرویس‌های جاسوسی . 5

روز پس از شکست کودتا، جمعیت خودجوش بزرگی متشکل از هواداران جبهه ملی و حزب توده در میدان فردوسی و خیابان‌های لاله زار، نادری و چهارراه استانبول جشن گرفتند. آنان نام خیابان‌ها را تغییر دادند، تصاویر شاه را پاره کردند و مجسمه‌های سلطنتی و به طور مشخص مجسمه رضاشاه در میدان توپخانه را پایین کشیدند.

کودتا به روایت اسناد سرویس‌های جاسوسی . 5
کد خبر: 227131
|
۱۳۹۷/۰۵/۲۸ ۰۴:۰۰:۰۰

اعتمادآنلاین| 1. آخرین چیزی که شاه لازم داشت، رهایی از دست یک نخست‌وزیر غیرنظامی و سپس افتادن به چنگ ژنرالی ارتشی بود. درست مثل افتادن از چاله به چاه. برای شاه توضیح داده شد که اگر با این موضوع کنار نیاید، بریتانیا و آمریکا، بدون او، کار را پیش خواهند برد. آنها همچنین هشدار دادند که می‌توانند حمایت از خاندان او را متوقف کنند و در آن صورت، سلسله پهلوی دیگر حیات نخواهد داشت. این بیشتر به مثابه نوعی اولتیماتوم بود تا تذکری دوستانه.

2. نقشه کودتا براساس مراحل زیر طراحی شده بود: در یک شب مقرر در مردادماه، گروهی از گارد سلطنتی به ریاست سرهنگ نصیری سراغ مصدق می‌رفتند و فرمان شاه مبنی بر عزل او و جایگزینی زاهدی را تسلیم می‌کردند. در این میان، گروهی دیگر از گارد سلطنتی هم وزرای کلیدی را بازداشت می‌کردند و یک گروه دیگر به فرماندهی باتمانقلیچ نیز مراکز اصلی مخابرات و تلگراف، رادیو و مقر ستاد مشترک را تصرف می‌کردند. باتمانقلیچ به عنوان رییس جدید ستاد مشترک که از سوی زاهدی منصوب شده بود، فرمانهایی را برای استقرار نیروها و تانک‌های ارتش در مناطق مختلف پایتخت صادر می‌کرد تا با اعتراضات مقابله شود و بازداشت‌های گسترده صورت بگیرد. 100 نفر در جا و 4 هزار فعال دیگر نیز طی روزهای بعد بازداشت می‌شدند.

3. اوباش خیابانی هم می‌بایستی به عنوان عملیاتی انحرافی به دفاتر حزب توده و جبهه ملی حمله می‌کردند. این نقش تاکید می‌کرد که در صورت شکست جبهه شبه قانونی کودتا، بُعد نظامی‌تر آن باید عملیاتی شود. نیروهای کمکی و پشتیبان نیز می‌توانستند به عنوان عملیات ثانوی از کرمانشاه و قزوین فورا اعزام شوند.

4. بزرگترین مانع کار کودتاچیان، ساختار فرماندهی تیپ تهران بود. این ساختار بلافاصله پس از قیام 30 تیر توسط تیمسار ریاحی رییس جدید ستاد مشترک کاملا تغییر پیدا کرد. او با تقسیم‌بندی تیپ به پنج زیرگروه، آنها را در پادگان‌هایی جداگانه مستقر کرد و تحت فرماندهی سرهنگهای معتمد خود قرار داد. همچنین او برنامه‌های کنترل دقیقی را برای جلوگیری از هرگونه استفاده خودسرانه از تانک‌ها، نیروها، خودروهای نظامی، تسلیحات، قطعات یدکی و حتی سوخت طراحی کرده بود. او تا سال‌های کهنسالی خود، با شهرت مخالفت با کودتا زندگی کرد.

5. گارد سلطنتی شاهنشاهی پس از قیام 30 تیر، از تجهیزات سنگین زرهی محروم شده بود، اما اجازه داشت قرارگاه خاص خود در باغ‌شاه و سعدآباد را همچنان در اختیار داشته باشد. تنها نیروی نظامی دیگر در پایتخت، گارد مسلح گمرک بود که فرماندهی آنرا، سرتیپ محمد دفتری، خویشاوند مصدق برعهده داشت. در کودتا باید این ساختار فرماندهی سفت و سخت، دور زده می‌شد.‌

6. عملیات کودتا، در ساعات پایانی روز 24 مرداد آغاز شد. مطابق برنامه 3 گروه گارد سلطنتی از مقر خود در باغ‌شاه خارج شدند. سرهنگ نصیری با همراهی یک خودروی زرهی، دو دستگاه جیپ و دو کامیون نظامی مملو از گاردهای مسلح مستقیما به سوی منزل مصدق حرکت کرد. دسته دوم متشکل از دو کامیون نظامی به سوی منزل ریاحی و شماری از اعضای کابینه نظیر فاطمی، حق‌شناس و زیرک‌زاده در شمال تهران رفت. گروه سوم نیز به رهبری تیمسار باتمانقلیچ به طرف مرکز مخابرات و ستاد ارتش در مرکز تهران حرکت کرد. در این میان، تنها گروه دوم موفق بود و پس از تبادل آتش مختصری، فاطمی، حق‌شناس و زیرک‌زاده بازداشت شدند. اما تیمسار ریاحی از موضوع باخبر شده بود و به سوی مقر خود حرکت کرده بود.

7. وقتی نصیری به محل اقامت مصدق رسید، ناگهان خود را در برابر نیرویی بسیار بزرگتر دید. به جای آنکه نصیری، مصدق را بازداشت کند، مصدق دستور داد نصیری را بازداشت کنند. مصدق فرمان شاه را جعلی خواند و گفت که شاه فاقد اختیار قانونی برای عزل و نصب نخست‌وزیر است و این موضوع از اختیارات مجلس است.

8. از سوی دیگر هنگامی که باتمانقلیچ به ستاد ارتش رسید، با نیرویی بسیار پرشمار و یک دستگاه تانک روبه‌رو شد. باتمانقلیچ فرار کرد اما معاونش بازداشت شد.

9. در واقع سرگرد همایونی، عضو جوان گارد شاهنشاهی که از قضا عضو سازمان مخفی افسران حزب توده بود، درخصوص اجرای کودتا به مقامات بالای حزب هشدار داده بود. سازمان او نیز اطلاعات را به نورالدین کیانوری اعلام کرد. کیانوری به دلیل رابطه خویشاوندی نزدیک همسرش با مصدق و نیز داشتن تلفن شخصی او، توانست سریعا اطلاعات را در اختیار مصدق قرار دهد. مصدق در جلسه محاکمه خود، کلیت این موضوع را تایید کرد. او شرح داد که شخصی در ساعت 7 بعد از ظهر به منزلش تلفن کرده و وقوع کودتا را به همسرش هشدار داده است. به گفته او، همان شخص ناشناس، اسامی افسران درگیر در کودتا را نیز فاش کرده بود.

10. روز پس از شکست کودتا، جمعیت خودجوش بزرگی متشکل از هواداران جبهه ملی و حزب توده در میدان فردوسی و خیابان‌های لاله زار، نادری و چهارراه استانبول جشن گرفتند. آنان نام خیابان‌ها را تغییر دادند، تصاویر شاه را پاره کردند و مجسمه‌های سلطنتی و به طور مشخص مجسمه رضاشاه در میدان توپخانه را پایین کشیدند. فاطمی به همکاران خود گفت که این کنش‌ها از سوی مصدق نادیده گرفته شدند. بعدها آشکار شد که مصدق به ریاحی گفته بود در این موضوع مداخله نکند زیرا «مردم به مجرایی برای بیرون ریختن عصبانیت موجه خود نیاز داشتند.» در شهرستان‌ها نیز مردم برای سرنگون کردن مجسمه‌ها دست به اقدامی مشابه زدند.

11. غروب همان روز، راهپیمایی بزرگ‌تر اما منظم‌تری در میدان بهارستان برای شنیدن سخنان نمایندگان مصدق برگزار شد. در این برنامه فاطمی، شایگان، حق‌شناس، رضوی و زیرک‌زاده سخن گفتند. این راهپیمایی با هماهنگی جبهه ملی و به ویژه حزب ایران، نیروی سوم و اتحادیه اصناف و پیشه‌وران بازار برگزار شد. البته حزب توده و اتحادیه‌های کارگری وابسته به آن نیز حامی تظاهرات بودند. سخنرانان - غیر از فاطمی - در حمایت از تشکیل شورایی حرف زدند که مسئله قانون اساسی را حل و فصل کند. آنها یک‌بار دیگر تأکید کردند که شاه باید سلطنت کند نه حکومت. اما فاطمی از نیاز به تشکیل جمهوری و به دادگاه کشاندن «خائنانی» حرف زد که سعی کرده بودند کودتا راه بیندازند. صبح آن‌روز فاطمی بی‌سروصدا علی‌اکبر دهخدا - نماد روشنفکری و چهره کهنه‌کار مشروطه‌خواه - را به منزل مصدق برده بود تا احتمال معرفی او به عنوان رئیس‌جمهوری محتمل آتی بررسی شود.

12. راهپیمایی با صدور یک قطعنامه و درخواست تشکیل شورایی برای حل بحران قانونی کشور به پایان رسید. مصدق در حالی بر تشکیل چنین شورایی تأکید کرد که سوگند وفاداری‌اش به پادشاهی مشروطه در پیشگاه قرآن را هم به وزرا یادآور شده بود. فاطمی بعدها نوشت تنها زمانی که مصدق صدای خود را برای او بلند کرد، درخصوص همین موضوع بود.

13. در این بین تا شامگاه، حملات پراکنده به مجسمه‌ها و نمادهای سلطنتی ادامه یافت. عصر همان روز، فاطمی با انتشار مقاله‌ای در باختر امروز، سلطنت را به عنوان امری «مرده» و «مدفون» محکوم کرد. در این مقاله، دربار به عنوان مرکز فساد» و شاه به عنوان «هوس‌باز و خون‌آشام»، «نوکر انگلیس» و «دزد بغداد» و پدرش به مثابه دیکتاتوری که قرارداد ننگین نفتی 1312/ 1933 را امضا کرده بود، توصیف شده بود. بعدها این مقاله و سخنان او در جمع مردم، سرنوشت فاطمی را تعیین کرد.

14. بلافاصله پس از ناکامی نصیری، برخی از افراد در ستادهای سیا و MI6 به این نتیجه رسیدند که کل کودتا شکست خورده است. واشنگتن به روزولت دستور داد ایران را ترک کند. رابرت مک کلور به تنها امید باقی مانده یعنی اجرای کودتای موردنظر توسط تیمسار ریاحی فکر می‌کرد. معاون وزیر خارجه آمریکا که شناخت اندکی از اوضاع واقعی داشت، نوشت: «اکنون ناچاریم نگاهی کاملا جدید به اوضاع ایران داشته باشیم و احتمالا اگر می‌خواهیم چیزی را در آنجا نجات دهیم، باید به آغوش مصدق پناه ببریم.» اما دیگران، به ویژه روزولت، به این جمع‌بندی رسیدند که صرفا بخش شبه قانونی کودتا شکست خورده است. به اعتقاد آنان، شبکه مرکزی کودتا و به ویژه بدنه نظامی آن تا اندازه زیادی دست نخورده باقی مانده و با انجام برخی ابتکارات، امکان اجرای طرح اولیه همچنان وجود دارد.

15. هندرسون که در «تعطیلاتی طولانی» به سر می برد تا طی کودتا کاملا غایب باشد، خبر شکست کودتا را زمانی شنید که در بیروت بسر می‌برد. او بلافاصله با هواپیمایی نظامی به تهران بازگشت و از سوی پسر مصدق مورد استقبال قرار گرفت. او در مسیر فرودگاه به مرکز شهر، جمعیت شادمانی را در حال سرنگون کردن مجسمه‌ها مشاهده کرد و بعد مستقیم به دیدار روزولت در سفارت امریکا رفت. سپس درخواست ملاقاتی فوری با مصدق را مطرح کرد. زمان این ملاقات برای روز بعد یعنی 27 مرداد تعیین شده بود.

16. اهمیت سرنوشت‌ساز این ملاقات اغلب نادیده گرفته شده است. هواداران مصدق ترجیح می‌دهند از آن چشم‌پوشی کنند. ویلبر هم تماما آن را نادیده می‌گیرد و در مقابل، به زبانی مبهم از نحوه ایجاد شرایطی که در آن نقشه کودتا امکان‌پذیر می‌شد سخن می‌گوید. هندرسون نیز خلاصه‌ای سانسورشده از ماوقع را به واشنگتن فرستاد و در آن، نقش تعیین‌کننده خودش را در کودتای واقعی حذف کرد.

منبع: کودتا، نوشته، یرواند آبراهامیان، نشر نی

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان

دیدگاه تان را بنویسید

اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    خواندنی ها