روضه‌خوانی دربار ناصرالدین شاه قاجار

در دهه عاشورا همه روزه هوا صاف و بی‌باد بود، به هیچ وجه نقصی نداشت. روزهای اول الی سوم در حضور روضه می‌خواندند، مثل هر سال. اما در حیاط خزانه قدیم که یک طرفش را علاء الدوله تالار بزرگی با گوشواره‌ها و غیره ساخته است، پوشی تازه هم دوخته است کشیده بودند، تکیه شده بود...

روضه‌خوانی دربار ناصرالدین شاه قاجار
کد خبر: 241641
|
۱۳۹۷/۰۸/۰۷ ۱۰:۳۸:۰۰

اعتمادآنلاین| هران در دوران قاجار تکایای بسیاری داشت که در دهه عاشورا و سایر روزهای عزاداری مورد استفاده عزاداران حسینی قرار می‌گرفت.

مهم‌ترین تکیه تهران که اینک اثری از آن باقی نمانده، تکیه دولت تهران بود. تکیه دولت در دوره محمد شاه قاجار و به امر حاجی میرزا آقاسی ساخته شد و پس از آن به دستور ناصرالدین شاه، تکیه دیگری به‌همین نام در ضلع شرقی کاخ گلستان بنا شد. تکیه دولت یا تکیه بزرگ شاهی، بنایی بود که برای اجرای تعزیه و برگزاری مراسم سوگواری و روضه‌خوانی ایام عاشورا در تهران برپا شد و ساخت آن از 1285 تا حدود 1290 به طول انجامید.

ناصرالدین شاه مراسم عزاداری عاشورا را در اینجا برپا و هر ساله خاطرات خود را از این مراسم به رشته تحریر درمی‌آورد، گاهی به تفصیل و گاهی خلاصه. ذیلاً خاطرات ناصرالدین شاه در دهه عاشورای سال 1289 هجری قمری یعنی یکسال قبل از پایان بنای تکیه مذکور می‌خوانیم:

تکیه دولت حاجی میرزا آقاسی قدیم، باز بسته شد، به اهتمام عضدالملک و علاءالدوله. پسر ملک التجار مرحوم سقاخانه پدرش را بسته بود، امین الملک سقاخانه خودش را بسته بود، سقاخانه حاجی علی مرحوم را، پسرش امسال نبسته بود، از جانب دولت بسته بودند، صدراعظم و سایر رجال دولت، شاهزادگان و غیره، همه حجرات خود را بسته بودند، بسیار خوب، با زینت، بلور، شال وغیره.


وزیر دول خارجه [ سعید انصاری ملقب به مؤتمن‌الملک] هم الحمدلله زنده است، اما با نقاهت و ضعف زیاد، حجره خود را هم بسته بود. یک روز هم [با] ترکیب غریبی آمد، از توی تکیه رفت به حجره‌اش نشست، زیاد خنده داشت. وزیر فطرتاً وقار و تمکین داشت، نقاهت و ضعف هم بر وقار افزوده شده بود، دیگر راه نمی‌رفت و به‌طوری راست و یواش می‌رفت، مثل آدم مقوایی که کوک کرده باشند، شاهزاده اعتضاد، حشمت الدوله، نصرت الدوله، اغلب مردم، همه روزه بودند، صدر اعظم هر روزه در حجره خودش می‌نشست، امنای دولت و شاهزاده‌ها، آنجا جمع می‌شدند. یک روز هم گویا 8 [محرم] بود، صدراعظم ضعف کرد، در تکیه گرما زده شده بود، بردند اتاق نظام، الحمدلله خوب شد.


امین الملک [ پاشاخان وزیر عدلیه و امین شورا] همه روزه روی نیمکت خودش می‌نشست، اشخاص مختلفه پیش او می‌نشستند، مثل محمد تقی خان گشاد، پسر والی کردستان قدیم، پسر امین حضور، مقوم دیوان، رضا قلی خان قزوینی، گاهی حاجی میرزا حسن خان...، امین حضور، عرفانچی، موچول خان، ناصر قلی‌خان که تازه از خمسه آمده است، یک روز هم آقاخان تلخ بود، در زیر بالا خانه ما، روی نیمکت جلوی سقا خانه ملک التجار، پیشخدمت‌های ما کلاً همه روزه با سیاچی میاچی‌ها و غیره و بعضی اقراط می‌نشستند، آخر طوری شد که رسوایی شد، اقراط را دواندند، پیشخدمت‌های معقول ماندند. ظل السلطان [و] نایب السلطنه در گوشواره اتاق با هم می‌نشستند. ما هم هر روزه به بالا خانه‌های حرم می‌رفتیم، گردش می‌کردیم، کل حرم‌ها بعلاوه خویش و اقوامشان بودند.


بعد از گردش می‌نشستیم، میرزا علی محقق و غیره، انتخاب شعر شیخ و صحبت می‌شد، دسته میرزا محمد تقی تعزیه می‌خواند، زینب خوان، همیشه هست، خوب هم می‌خواند. خدا مراد، شمر، ابن سعد، ابراهیم بیگ که فرنگی می‌شود وغیره همه مثل هر ساله بودند، علی اکبر خوان و عروس قاسم خوش خوانی داشتند. غلامحسین هم بود؛ خلاصه یک ساعت و نیم کمتر به غروب مانده، تکیه بهم می‌خورد.


در دهه عاشورا همه روزه هوا صاف و بی‌باد بود، به هیچ وجه نقصی نداشت. روزهای اول الی سوم در حضور روضه می‌خواندند، مثل هر سال. اما در حیاط خزانه قدیم که یک طرفش را علاء الدوله تالار بزرگی با گوشواره‌ها و غیره ساخته است، پوشی تازه هم دوخته است کشیده بودند، تکیه شده بود، جایی چون تکیه بود و قابل، حکم شد، بلور و شال و غیره ببندند، چهلچراغ و اسباب زیاد از انبارها آوردند، در دوسه روز بسته شد. تکیه شد مثل بهشت، نه بزرگ نه کوچک، به اندازه.

روزها روضه خوانی آنجا موقوف شد، شبها تعزیه درمی‌آوردند، سه ساعت از شب رفته می‌آمدیم، ساعت پنج شش از شب رفته تمام می‌شد، جای زیادی برای حرم هم بود. کل زنها می‌آمدند، از راهی که کسی نمی‌دید بالا می‌رفتند، می‌نشستند. پرده مفتولی همه جا کشیده بودند، زنها پشت مفتولی بودند، والده شاه هم یک شب آمد، زن‌های غریبه هم بودند. دو شب هم زن شهری آمدند پایین توی تکیه نشستند، مرد هم زیاد بود، پیشخدمت ها هم هر شب بودند. بعد از دو شب، آمدن زن؛ موقوف شد. همان مردها و صاحب منصب‌ها و غیره می‌آمدند.

صدراعظم هم هر شب بود، تعزیه‌های خوب درمی‌آوردند، روضه‌خوان‌ها هم عوض روز قبل از تعزیه می‌خواندند. همه بودند، آقا سید حسن با اتباع، سید جعفر، سید عباس، آقا سید محمد، سلطان الذاکرین بد خوان، حاجی ملا باقر، سید زالوی نظر بیگ جدید، آقا سید ابوطالب و غیره و غیره. پسر تلخ میرزا... شیخی که واقعاً عجب تلخ است، تازه آمده است. میرزا حیدر علی اصفهانی تازه آمده است، سابق نقال و درویش بوده است، خوب می‌خواند، ملا علی اکبر حجله خوان را هم امسال یک روز آوردند خواند، عجب خوب رویی است. دسته سینه زن فراش ها امسال فارسی می‌خواندند، نوحه را، تازگی داشت.


روز 3 [محرم] بود، در تکیه مخصوص نشسته بودم، روضه می‌خواندند، بوی سوخته شنیدم، هی به محمد علی خان و غیره گفتم بوی سوخته می‌آید، گفتند خیر چیزی نیست، در تکیه از این بوها بسیار است، آخر اصرار کردم، رفتند بالای بام، معلوم شد، جرقه آتش بخاری ماپوش را سوزانده است که اگر دقیقه‌ای دیرتر خبر می‌شدند کل پوش آتش می‌گرفت.


روز 4 [محرم] صبح سوار شدیم، رفتیم دوشان تپه، خیال سواری به شکار نداشتم، یکبار دیدم سواری از سمت سه تپه، دوان دوان می‌آید، تا رسید معلوم شد آدم میرشکار است، از دره ترکمان‌ها فرستاده است که شکار هست، ما هم لابد به تعجیل راندیم، سیاچی، آقا وجیه، میرزا عبدالله، محقق، امین حضور و ابراهیم خان بودند، بسیار به زحمت رفتم، میرشکار را بالای کوه دیدم، گردن و گوش بسته، با صادق، امروز بعد از... پلنگ تاز ه بیرون آمده است، گفت قوچ هست، زدم رفتم تا نزدیک سه پایه، دسته شکاری بود.

چون باد همچه به شهر رفتیم که به تکیه دولت برسیم، چندان دل به شکار ندادیم، در حقیقت عمداً شکار‌ها را گریزاندیم، بعد به تعجیل راندیم برای شهر، سه ساعت به غروب مانده، به تکیه دولت رسیدیم. خلاصه الحمدلله در محرم خوش گذشت، روز چهارشنبه که روز عاشورا بود، سه ساعت و پنجاه و پنج دقیقه از دسته گذشته تحویل حمل شد و عید نوروز بود، ما الحمدلله در خواب بودیم و از تکلیف و زحمت سلام تحویل آسوده و خلاص.


فصل گل بنفشه و بیدمشگ بود، روز عاشورا در چال حصار تعزیه هفتاد و دو تن موقوف شد و قتل بریده نشد در آنجا، در تکیه دولت تعزیه بسیارخوب درآوردند، بعضی اقراط و پیشخدمت‌های معینه چهل و یک منبر را باز رفته بودند.


روز 11 [محرم] الحمدلله باران شدیدی آمد که ناودانها کار کرد، تکیه کوچک را الی شب 11 تعزیه خواندند، هفت شب به همه جهت تعزیه درآوردند....

منبع: روزنامه ایران

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان

دیدگاه تان را بنویسید

اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    خواندنی ها