محمدرضا تاجیک در جدیدترین مقاله خود به بررسی «نیاز امروز ایران و جامعه ایرانی» پرداخت:

گفتمانی از جنس عدالت، مسئولیت و گشودگی

محمدرضا تاجیک نوشت: جامعه‌ی امروز ما نیز، سخت نیازمند گفتمانی از جنس عدالت و مسئولیت است. جامعه‌ی امروز ما بیش از همیشه از نوعی فقدان عدالت جنسی، قومی، زبانی، نسلی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، مذهبی، و فرهنگی رنج می‌برد. اما مسئولیت فقدان چنین عدالتی بر عهده‌ی خود مردمان است، کما این‌که مسئولیت تحقق آن نیز، متوجه آنان است.

گفتمانی از جنس عدالت، مسئولیت و گشودگی
کد خبر: 480249
|
۱۴۰۰/۰۲/۰۶ ۱۳:۲۷:۰۰

اعتمادآنلاین| محمدرضا تاجیک در جدیدترین مقاله خود به بررسی «نیاز امروز ایران و جامعه ایرانی» پرداخته است.

متن کامل این مقاله را در ادامه می‌خوانید.

***

یک

با دریدا با عدالتی همواره «در حالِ آمدن» و «در- راه»، که دقیقا همان مسئولیتی است که دائماً به ما محوّل می‌گردد، مواجه‌ایم. عدالت، همیشه ما را در انتظار نگه می‌دارد؛ به بیانی دیگر، عدالت همیشه در حالِ آمدن ('to come') باقی می‌ماند. تقلیل‌­ناپذیریِ بنیادین و مطلقِ این در حالِ آمدن است که ایده‌ی آینده‌ای را که نمی‌تواند به واسطه‌ی زمانه‌ی تکرارشونده­ حاضر ادراک شود، به روی ما می‌گشاید: «در حالِ آمدن»، «وجود دارد» ('there is') را به تأخیر می‌اندازد.

پس، هر تصمیم حقیقتا عادلانه، مبتنی و ناشی از مسئولیتی بنیادین است. پشتوانه‌ی این مسئولیتِ بنیادین صرفاً نمی‌تواند رجوع به قانونِ موضوعه یا عرفی (case law) یا نظام­‌نامه‌­ای (statutory) باشد؛ بلکه این مسئولیتِ بنیادین باید با نهایتِ «ترصد» (vigilance) و «مراقبه»، خود را در هر زمانی که مورد نیاز است، از نو بیافریند. آن مسئولیت که ملازم عدالت است، مسئولیتی است نه صرفاً نسبت به حضورِ در حالِ حیات و آنانی که هم اکنون در قید حیات‌اند...، بلکه، مسئولیتی است نسبت به اشباحِ آنانی که هنوز به دنیا نیامده­‌اند، یا اشباحِ آنانی که از جهان رخت بربسته‌­اند.

دریدا در این‌جا متوجّه زیستن و هم-هستن (being-with) با آنانی است که حاضر نیستند. در حقیقت، آن‌چه معنایِ مفاهیمی هم چون عدالت و مسئولیت را امکان­‌پذیر می‌­سازد، «هم» در هم- هستن است؛ آن هنگام که کسی تن به مخاطره‌ی گفتنِ «ما» به‌جایِ «من» می‌سپرد. دریدا می­‌گوید که مسئولیت باید از هر شیوه‌ی علمی و قابلِ تجویزی برایِ حلّ مسائل فراتر رود. مسئولیتْ بی‌­قید و شرط بوده، و خارج از محدوده‌ی عملکردِ هنجارها، قراردادها، گفتمان و عقلانیّت جای دارد. در حقیقت، آن‌چه دریدا از مسئولیت مدّنظر دارد، پاسخی بی‌­قید و شرط، خاص و منحصر به فرد به «دیگریِ» خاص و منحصر به فرد است. هیچ‌کس، هیچ­گونه مسئولیتی را در قبالِ «نتیجه‌ای از-پیش-تعیین‌شده» عهده‌­دار نمی‌­شود، زیرا که در این صورت، گویا اصلاً تصمیمی گرفته نشده است. (ن.ک. به، جهانگیر جهانگیری و علی بندرریگی‌زاده، قانون، عدالت و مسئولیت در فلسفه دریدا، مجله متافیزیک، شماره 16، 1392)

دو

جامعه‌ی امروز ما نیز، سخت نیازمند گفتمانی از جنس عدالت و مسئولیت است. جامعه‌ی امروز ما بیش از همیشه از نوعی فقدان عدالت جنسی، قومی، زبانی، نسلی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، مذهبی، و فرهنگی رنج می‌برد. اما مسئولیت فقدان چنین عدالتی بر عهده‌ی خود مردمان است، کما این‌که مسئولیت تحقق آن نیز، متوجه آنان است.

آحاد جامعه باید در قبال آن‌چه می‌بینند و نمی‌خواهند و آن‌چه می‌خواهند و نمی‌بینند، مسئولیت داشته باشند. تنها از رهگذر پذیرش این مسئولیت است که آنان می‌توانند به‌مثابه سوژه‌ی سیاسی خود را بیافرینند و از سیاست، به تعبیر رانسیر، فرایند «برابری» و «رهایی» و گسست در نظم اجتماعی بسازند که این امکان و استعداد را برای آنان فراهم می‌سازد تا از «نام» و «هویت» و «جایگاه‌ اجتماعی‌» که توسط آنها قدرت حاکم یا دیگری بزرگ ایشان را بازمی‌شناسد تخطی و امتناع کنند - یا به بیان دیگر، با برساختن یک «هویت غیرممکن» که امکان ثبت‌شدن در نظم اجتماعی را ندارد، خود را بیافرینند.

آنان باید بار سنگین مسئولیت زیر سایه‌ی پاک‌کن قراردادن آن «توزیع امر محسوس» که در ساحتِ آن عدالت محو می‌شود، و بازتقریر و بازتوزیع امر محسوسی که عدالت را ممکن می‌سازد را، خود پذیرا شوند و منتظر شاهزاده و اسطوره‌ای نباشند که با اسب سفیدش به در آید و یک سبد پر از عدالت بدانان هدیه دهد. آنان اگر طالب عدالتند، نخست باید از صغارت خود/دگرخواسته، خود را برهانند و به بلوغی برسند که به‌جای خود، با زبان خود و برای خود سخن بگوید و خود بر خود نام نهد.

پس، سوژه‌شدگی آنان محصول یک انتخاب و مسئولیت در برابر آن انتخاب است: انتخاب برابری و عدالت، و مسئولیتِ «کنشگری» برای تحقق آن. اما همان‌گونه که آن عدالت همواره «در راه» است، این کنش و کنشگری نیز، باید به «راه» و «رفتن» خوگر شود و نرفته راه رسیدن را طلب نکند.

با این بیان می‌خواهم بگویم که گفتمان عدالت و مسئولیت، گفتمان مردمان است نه گفتمان حاکمان: همان مردمانی که اراده کرده‌اند با گشودگی خود به روی گذشته و حال و آینده و آن‌چه و آن‌کس که در صورت و هیبت «دگر» بر آنان ظاهر می‌شود، تحقق عدالت را موضوع اراده‌ی معطوف به مسئولیت خود قرار دهند.

فراموش نکنیم این مسئولیت هیچ حدّ و مرزی ندارد، هیچ‌گاه پایان نمی‌پذیرد و «شبحِ آن حتی هنگامی که مسئولیتی احساس نمی‌کنیم، به انتظار رخداد عدالت از هر‌کجا و همه‌کجا نشسته‌ایم، و بدون مهیا کردنِ شرایط آمدنش به استقبالش رفته‌ایم، با ماست.

به‌عنوان کلام آخر، اگر به‌تصریح دریدا، شرطِ امکان­پذیریِ مسئولیت، تجربه‌نمودن و از سر گذرانیدنِ سرگشتگی و تعارضی است که مابینِ تصمیماتِ تجویزی و تصمیماتِ شخصی وجود دارد، و ما آن هنگام این سرگشتگی را تجربه می‌کنیم که مسئولیتِ اجرایِ عدالت برای «دیگری» را تقبّل کرده باشیم، و نیز، لازمه‌ی این تقبّلِ مسئولیت، گردن ننهادن و تن نسپردن به قاعده‌ای از پیش- موجود و از پیش- تشکّل‌یافته است، آن‌گاه باید خود را مهیای این سرگشتگی و گشودگی به روی دیگری و امتناع و تخطی از سنتی که همواره مسئولیت عاملیت و کارگزاری تغییر تاریخی را به دیگری واگذار می‌کند، باشیم.

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان

دیدگاه تان را بنویسید

اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    خواندنی ها