باز هم داستان تکراری «بد و بدتر» در انتخابات
انتخاب بین بد و بدتر در فلسفه اخلاق و اندیشه سیاسی، اصلی شناخته شده و آشناست. این اصل، طی سالهای اخیر در ادبیات عامیانه سیاسی ایران نیز رواج گستردهای پیدا کرده و سبب بروز مناقشه بین برخی نیروهای سیاسی شده است.
اعتمادآنلاین| احمد زیدآبادی در یادداشتی نوشت: در فصل انتخابات تنورِ بحث "انتخابِ بین بد و بدتر" داغ میشود. این بحث از اساس در کشور ما مورد بدفهمی طرفداران و مخالفانش قرار گرفته است. چندی پیش در همین کانال، موضوع را تحت عنوان "حلاجی انتخاب بین بد و بدتر" واکاوی کردهام. در اینجا لازم دیدم که آن را بازنشر دهم و خواهشم این است که با حوصله خوانده شود.
انتخاب بین بد و بدتر در فلسفه اخلاق و اندیشه سیاسی، اصلی شناخته شده و آشناست. این اصل، طی سالهای اخیر در ادبیات عامیانه سیاسی ایران نیز رواج گستردهای پیدا کرده و سبب بروز مناقشه بین برخی نیروهای سیاسی شده است.
به نظرم مناقشه پیرامون "انتخاب بین بد و بدتر" به دلیل پیچش ظریف و گریزپایی است که در این مفهوم نهفته است، پیچشی که بدون شناسایی و رفع آن، دعوا بر سرش تا به قیامت ادامه خواهد یافت.
اینکه یک انسان عاقل در صورت مخّیر شدن بین انتخابِ بین بد و بدتر، بد را برمیگزیند، طبعاً نیاز به استدلال ندارد. عقل آدمی به کاهش رنج و زیان فرمان میدهد و اگر انسانی بین دو امری که یکی رنج و زیان کمتری و دیگری رنج و زیان بیشتری در پی دارد، مورد دومی را برگزیند، در عقلانیتاش تشکیک میشود! از این هم بالاتر، اصولاً عقل عمدتاً چیزی جز تلاش دائمی برای تشخیص بد از بدتر و انتخاب اولی در برابر دومی نیست!
با این حساب، رد و نفی اصل انتخاب بد در برابر بدتر، هیچ توجیه عقلایی ندارد و هیچ آدم عاقلی هم آن را نمیپذیرد. از این رو، اینکه این روزها برخی فعالان سیاسی اعلام میکنند که دیگر حاضر به انتخاب بین بد و بدتر نیستند، باید به پای عدم تأملشان در باره این مفهوم نوشت!
با این همه، به همان اندازه که پذیرش اصل انتخاب بد در برابر بدتر، بدیهی و عقلایی و آسان است، تشخیص امرِ بد از بدتر در شرایط پیچیده اجتماعی و سیاسی بینهایت مشکل و طاقت فرساست و همین موضوع است که اصل انتخاب بین بد و بدتر را نارسا و پیچ در پیچ و مناقشهانگیز میکند.
در واقع، مدافعان اصل انتخاب بین بد و بدتر در فصول انتخاباتی، بد و بدتر را عمدتاً به شرایط شخصی نامزدها تقلیل میدهند و اصل استدلالشان این است که اگر فرد الف را به عنوان "بد" انتخاب نکنیم، به ناگزیر فرد ب به عنوان "بدتر" از صندوق رأی بیرون میآید و دامنه رنج و زیان عمومی را گسترش میدهد!
اصل انتخاب بین بد و بدتر در امر سیاست و اجتماع اما به ویژگیهای فردی اشخاص برنمیگردد بلکه به شناخت از "منطق موقعیت" مربوط میشود. شناخت منطق موقعیت اما نیاز به دانشی فراگیر در بسیاری از حوزههای علوم بشری دارد و هر یک از ما فقط میتوانیم اندکی از آن را دریابیم.
به عبارت روشنتر، انتخاب یک فرد بد در برابر فرد بدتر، همواره به کاهش رنج و زیانِ پیامد آن در صحنه سیاسی منجر نمیشود و این موضوع دقیقاً به موقعیت و ساختاری که آن فرد با انتخاب ما در آن قرار میگیرد، بستگی دارد.
فرض کنیم آلبرت اینشتن از گور برخاسته و در رقابت با یک معلم معمولی و ساده، داوطلب تدریس فیزیک در دبیرستان زیدآباد شده است. روشن است که اینشتن از بسیاری جهات بخصوص از جهت میزان سلطهاش بر دانش فیزیک، با آن معلم فیزیک سادهای که لیسانساش را مثلاً در دانشگاه آزاد یکی از شهرهای دور افتاده کرمان گرفته است، مطلقاً قابل قیاش نیست، اما آیا انتخاب اینشتن برای تدریس در دبیرستان زیدآباد مرجح بر آن معلم معمولی است؟ به نظرم اینشتن در آن مقام یک روز هم دوام نمیآورد چرا که همان شکل ظاهری موهایش کافی است تا کلاس درسش سراسر به خنده بازارِ بچههای شوخ و شیطان تبدیل شود!
بنابراین، برای اینکه منطق انتخاب بین بد و بدتر کار کند، باید از ویژگیهای فردی اشخاص بسیار فراتر رفت و مجموعه پیامدهای خواسته و ناخواسته و کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدتِ قرار گرفتن آن فرد در آن موقعیت را در نظر داشت. فقط با در نظر گرفتن این پیامدهای موقعیتی است که میتوان از انتخاب بین بدتر و بدتر سخن گفت و این متأسفانه چیزی است که بین مدافعان انتخاب بین بد و بدتر در فصل انتخابات کاملاً مغفول میماند.
چه بسا فردی با ویژگیهای مثبت در جایگاه خاصی ناخواسته به تناقضاتی برخورد کند که به سختی و دشواری شرایط بیفزاید و چه بسا فردی هم با ویژگیهای منفی، در همان موقعیت، به دلیل مواجهه با تناقضات ذهنی و عملیاش، ناخواسته بنبستی را در هم بشکند!
خلاصه آنکه کار دنیا به آن روال ساده و بسیطی که حامیان فرمول "انتخاب بین بد و بدتر" فرض گرفتاند، پیش نمیرود!
دیدگاه تان را بنویسید