«اعتمادآنلاین» گزارش میدهد:
سازش ابوظبی-تلآویو؛ باید منتظر چه پیامدهایی باشیم؟ / معادله منافع به سوی کدام ضلع مثلث چربش دارد؟ - بخش چهارم
علنی شدن توافق سازش امارات متحده عربی و اسرائیل پرسشهای متعددی به وجود آورده است؛ در قسمتهای قبل به برخی از این پرسشها پاسخ داده شد، اما سوالات متعدد دیگری همچنان بیپاسخ ماندهاند که برخی از آنها در تعیین سرنوشت منطقه نقس بسزایی دارند. یکی این پرسشها مربوط به اهدافی است که هر یک از طرفهای این مثلث سازش در صدد تحقق آن بودند.
اعتمادآنلاین| سیدعماد حسینی- علنی شدن توافق سازش امارات متحده عربی و اسرائیل پرسشهای متعددی به وجود آورده است؛ در قسمتهای قبل به برخی از این پرسشها پاسخ داده شد، اما سوالات متعدد دیگری همچنان بیپاسخ ماندهاند که برخی از آنها در تعیین سرنوشت منطقه نقس بسزایی دارند. یکی این پرسشها مربوط به اهدافی است که هر یک از طرفهای این مثلث سازش در صدد تحقق آن بودند.
«صباح الخیر لسکان الامارات من اورشلیم القدس»؛ این جمله عربیای است که گوینده اخبار بامدادی رادیو عبریزبان رژیم صهیونیستی فردای روز اعلام برقراری روابط رسمی بین ابوظبی و تلآویو، با آن بخش خبری را آغاز کرد.
روز 13 آگوست را باید روز پایان تکذیبهایی نامید که ماهها و شاید سالهای متوالی رهبران دولت امارات متحده عربی در مورد همپیمانی با رژیم اسرائیل اعلام میکردند.
به اعتقاد اکثر تحلیلگران، این اقدام دولت امارات برخلاف خطمشی چند سال گذشته این کشور در راستای همسویی با برنامههای ریاض بوده و اصولاً در تضاد با مفاد ابتکار صلح عربی است که عربستان پدرخوانده آن محسوب میشود.
از همین رو به بررسی این اعلام ناگهانی اما نهچندان غافلگیرکننده و منافعی که هر طرف از قبل آن به دست آوردهاند پرداختهایم.
با مرور اخبار و گزارشهای منتشرشده طی حداقل یک سال گذشته، متوجه گسترش روزافزون همکاری ابوظبی و تلآویو در ابعاد امنیتی، اطلاعاتی، سیاسی و اقتصادی و اخیراً درمانی (مبارزه با کرونا) میشویم.
شاید ترور محمود المبحوح رهبر حماس در یکی از هتلهای دوبی اوج نمایان شدن حضور امنیتی-اطلاعاتی اسرائیل در این شیخنشین حاشیه جنوبی خلیج فارس باشد.
همچنین میتوان حمایت قاطعانه امارات متحده عربی از توافق قرن را هم یکی از دلایل این حرکت امارات برشمرد.
اما دلایل زیادی را میتوان در مورد اقدام مثلث ترامپ-بن زاید-نتانیاهو در علنی کردن روابطشان بیان کرد.
یکی از مهمترین دلایل این اعلام اعطای یک دُز دوپینگ به حرکت انتخاباتی دونالد ترامپ در سایه شکستها و ناکامیهای پیاپیاش بود، به خصوص که مدتی است توافق قرن به کما رفته و خبری از آن نیست.
به تعبیری دیگر، امروز که ترامپ به شدت از کاهش محبوبیت داخلی رنج میبرد و انتقال سفارت آمریکا به قدس و اعلام حاکمیت اسرائیل بر بلندیهای جولان هم نتوانسته تمامی گروههای فشار یهودیان را با ستاد انتخاباتیاش همراه کند، او بیش از هر زمان دیگری خود را نیازمند کسب یک امتیاز جنجالی مییابد تا همچنان در عرصه رقابت زنده جلوه کند، به ویژه که یهودیان آمریکا ثابت کردهاند علاقه چندانی به شرطبندی روی اسب بازنده ندارند.
همین امر سبب شد سیاستگذاران ستاد انتخاباتی دونالد ترامپ به صرافت منفجر کردن بمبی بیفتند که حداقل تا نوامبر 2020 پژواکش همچنان به گوش برسد و نام ترامپ را بر سر زبانها نگه دارد.
در ضلع دیگر این مثلث هم بنیامین نتانیاهو با مشکلات داخلی شدیدی دستوپنجه نرم میکند.
او بارها طی اظهارنظرهای خود در ستایش این توافق بازگو کرده، قرار است امارات متحده عربی به میزان قابل توجهی [در سرزمینهای اشغالی] سرمایهگذاری کند و از طریق دوبی به عنوان یکی از مراکز تجاری مهم منطقه و جهان بازارهای جدیدی برای اسرائیل باز شود.
به اعتقاد کارشناسان، این توافق میتواند ابزاری برای سرد کردن- یا دستکم کُند کردن ضرباهنگ- فشارها بر او در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و حتی قضایی باشد.
در ضلع سوم این معامله هم محمد بن زاید ایستاده که بیتردید نه تنها سودای ریاست بر امارات متحده عربی و جانشینی برادرش- که گفته میشود به دست او زمینگیر و اسیر بستر شده- بلکه رهبری کشورهای عربی به ویژه شورای همکاری خلیج فارس و حتی منطقه خاورمیانه را در سر میپروراند.
به زعم کارشناسان، یکی از مهمترین اهداف بن زاید اطمینان از حمایت آمریکا از طریق گروههای فشار اسرائیلی برای به قدرت رسیدن در امارات و زمینهچینی برای کنار زدن محمد بن سلمان از رهبری سنتی شورای همکاری از طریق آمریکا و گسترش نفوذ منطقهای به کمک اسرائیل است.
کارشناسان بر این گماناند که با وجود ادعای رهبران امارات مبنی بر عدم محوریت خصومت با ایران در این توافق، اما میتوان این خصومت را بستر اصلی جهش ابوظبی به سوی تلآویو و کاتالیزور گسترش چندساله این روابط قلمداد کرد.
دیدگاه تان را بنویسید