کامران کرمی در یادداشتی مطرح کرد؛
بنبست روابط ایران و عربستان
کامران کرمی در یادداشتی درباره روابط ایران و عربستان نوشت: مشکل مذاکره در روابط دو کشور موضوع بسیار مهمی است که اخیرا بندر بن سلطان رئیس پیشین سازمان اطلاعات عربستان در گفتوگو با ایندیپندنت عربی بر آن تاکید داشت و گفت که مشکل مذاکره به این مسئله بر میگردد که کسانی باید وارد فرآیند مذاکره شوند که از اختیارات کامل برخوردار باشند.
اعتمادآنلاین| کامران کرمی- روابط ایران و عربستان سعودی متاثر از برداشت رهبران، تحولات منطقهای و استراتژی منطقهای آمریکا همواره مبتنی بر رقابت بوده است. فارغ از دورههای محدود تنشزدایی و بهبود در روابط دو کشور، بخش عمدهای از مناسبات تهران و ریاض بخصوص پس از انقلاب، تنشزا و معطوف به فرآیندهای تقابل آشکار و پنهان بوده است. در این چارچوب و با گذشت بیش از 3 سال از قطع روابط سیاسی و اقتصادی دو کشور همچنان شاهد بنبست در روابط تهران و ریاض هستیم و چشمانداز روشنی برای گشایش و خروج از این وضعیت مشاهده نمیشود. در این یادداشت با تبیین پیشرانهای شکلدهنده به روابط تقابلی ایران و عربستان، به چشمانداز خروج از این بنبست نیز اشاره شده است.
پیشرانهای شکلدهنده به روابط
برای درک مناسبات و روابط ایران و عربستان سعودی باید از یک چارچوب جامع که مبتنی بر عناصری از سه سطح تحلیل فردی، منطقهای و بینالمللی است، استفاده نمود. این چارچوب کمک میکند تا روند روابط و فرآیند گذار آن در دورههای مختلف را با فهم دقیقتری تبیین نمود. (این چارچوب تقدم و تاخری ندارد، بلکه ترکیبی و مبتنی بر تاثیر و تاثر است).
برداشت رهبران
به تعبیر پروفسور رابرت جرویس، برداشتها و سوءبرداشتها در نظامهایی که نقش افراد در تصمیمگیریها و سیاستگذاریها بیشتر از نهادها و مجاری نهادین است، اهمیت فوقالعادهای پیدا میکند. در این نظامها، تصوری که فرد از خود و نقش خود، اهمیت و قدرت کشور، منافع ملی، دیگر بازیگران و ساختار نظام بینالملل دارد فوقالعاده تاثیرگذار است. این موضوع زمانی اهمیت دو چندانی پیدا میکند، که شاهد اقتدارگرایی بیشتر در چنین نظامهایی باشیم. در این چارچوب بخش عمده و مهمی از نهادها و ساختارها در عربستان متاثر از قدرت پادشاه و نگرش و رویکرد او به مسائل داخلی و خارجی است. این تحول که مصادف با قدرتگیری محمد بن سلمان در سلسله مراتب جانشینی و هرم قدرت در عربستان در ژانویه 2015 بوده، چندین تغییر مهم را به دنبال داشته است. اول؛ قدرتگیری بازهای سعودی که معتقد به فشار حداکثری بر ایران هستند. دوم؛ کنار رفتن تیم ملک عبدالله که نسبت به ایران دارای مواضع معتدل بودند و سوم، اتخاذ سیاستهای تهاجمی از سوی عربستان با حمله به یمن با این مفروض که شیعیان حوثی بعنوان نائبان منطقهای ایران به دنبال تاسیس دولت شیعی در یمن هستند.
بنابراین نقش برداشت و ادراک رهبران و تصمیمگیرندگان جدید سعودی از روند تحولات، مسئلهای کلیدی در رفتارشناسی عربستان به شمار میرود. در واقع با ورود به جعبه سیاه تصمیمگیری در دربار عربستان میتوان درک دقیقتری از مواضع ضدایرانی مقامات سعودی پیدا کرد.
تحولات منطقهای
ضلع دیگر شکلدهنده به روابط و مناسبات ایران و عربستان سعودی، تحولات شتابان منطقهای است. از آنجا که بخش تفکیکناپذیر از نفوذ تاریخی تهران و ریاض فراتر از مرزهایشان قرار دارد و هر دو بازیگر، منافع متعددی در محیط پیرامونی و خارج از مرزها برای خود تعریف کردهاند، نوع دگرگونی تحولات منطقهای نقش مستقیمی در کاهش یا افزایش قدرت آنها و رقیبشان دارد. عملا از فردای اشغال افغانستان و بخصوص عراق و متعاقب آن تحولات بهار عربی صحنه منطقه دگرگون و نظم پیشین دستخوش بینظمی گردیده که این آشوب، نفوذ ایران در حوزههای نفوذ عربستان سعودی در جهان عرب را به دنبال داشته است.
از این زاویه است که بخش عمدهای از رفتار منطقهای عربستان سعودی در دو دهه اخیر معطوف به خنثیسازی نفوذ تهران و موازنه تهدید در مقابل آن بوده که در چند سال اخیر قدرتافکنی و نمایش قدرت نیز به راهبرد عربستان اضافه شده است.
استراتژی منطقهای آمریکا
استراتژی منطقهای آمریکا و متحدان آن در خاورمیانه هم نقش مهمی در مناسبات ایران و عربستان سعودی ایفا کرده است. سیاست حمایت از عربستان در چارچوب موازنه فراساحلی (Offshore Balancing) و مهمتر از آن راهبرد آمریکا در قبال ایران که معطوف به مهار تهران در نظام منطقهای خاورمیانه بوده است، عنصری تعیینکننده در ماهیت رقابتی و تقابلی تهران و ریاض داشته است. این وضعیت در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ با قدرت بیشتری در پیش گرفته شده و حتی احتمال ورود مستقیم آمریکا به نفع عربستان سعودی را هم مطرح کرده است.
چشمانداز
با تبیین این چارچوب روشن است که امکان مصالحه سیاسی و برقراری مجدد روابط ایران و عربستان سعودی به موضوعی دشوار و پیچیده تبدیل شده است. برداشت محمد بن سلمان و حلقههای نزدیک به او نسبت به ایران مبتنی بر سوءنیت و بیفایده بودن مذاکره است و بارها درخواست مذاکره از سوی مقامات ایران را رد کرده و حتی از ناچار شدن عربستان به درگیر شدن و جنگ با ایران طی ده سال آینده سخن به میان آوردهاند.
اگرچه به تعبیر مضاوی الرشید نویسنده سعودی بخشی از تصمیمات محمد بن سلمان مصرف و کارکرد داخلی دارد و با پادشاه شدن احتمالی او میتوان امید داشت که بخش عمدهای از تصمیمات نامتعارف او مجددا به ریل منطق برگردد.
در سطح منطقهای، گستره و تداوم و سیالیت بحران در دوگانه فروپاشی نظم و نظمیابی جدید باعث شده تا نتوان دورنمای روشنی از فرآیندهای در حال وقوع در سوریه و یمن به عنوان دو حوزه اصلی تقابل ایران و عربستان را مشاهده کرد. اگرچه باید تاکید داشت که هرگونه تحول در یمن ارتباط مستقیمی با سطح تنش در روابط ایران و عربستان دارد و باید امیدوار بود که فرآیند مذاکراتی کنونی در یمن به یک چارچوب قابل اتکا برسد. مضاف بر این دو سطح، در سطح بینالمللی نیز، زمینه برای ورود ایران و عربستان به فرآیند تنشزدایی مهیا نیست، چون راهبرد آمریکا مبتنی بر فشار حداکثری بر تهران در چارچوب سیاست تغییر رژیم تا تغییر رفتار است و عربستان بیشترین بهرهمندی را از فضای موجود برده و توان خود را مصروف کشاندن آمریکا به در پیش گرفتن یک سیاست عملیاتی در چارچوب راهبرد جامع منطقهای نموده است.
اما مشکل مذاکره در روابط دو کشور موضوع بسیار مهمی است که اخیرا بندر بن سلطان رئیس پیشین سازمان اطلاعات عربستان در گفتوگو با ایندیپندنت عربی بر آن تاکید داشت و گفت که مشکل مذاکره به این مسئله بر میگردد که کسانی باید وارد فرآیند مذاکره شوند که از اختیارات کامل برخوردار باشند.
تاکید بندر به دوگانگی تصمیمگیری در تهران درباره عربستان اشاره دقیقی است و نشان میدهد که بین نهادهای سیاسی با نظامی و امنیتی اختلاف نظر وجود دارد و تا زمانی که از عالیترین سطوح تصمیمگیری پالسی به عربستان فرستاده نشود، مقامات سعودی برای تمایل وزارت خارجه ایران برای گفتوگو حساب ویژهای باز نمیکنند. تایید سخن آنکه خالد بن سلمان معاون وزیر دفاع عربستان و برادر ولیعهد اخیرا در توئیتی نوشت: ملاک ما سخنانی است که در داخل ایران راجع به عربستان گفته میشود نه سخنان محمد جواد ظریف در اروپا».
منبع: سالنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید