نواصول گرایی، تنها با تجدیدنظر طلبی ممکن است
بازگشت اصولگرایان به اصول حداقلی اخلاق اجتماعی اولین گام، و تجدیدنظرطلبی دومین گام اساسی است که نجات اصولگرایان با آن رقم خواهد خورد. البته اگر کسی خود را حق مطلق دانسته و برای رای مردم هم اصالتی قائل نباشد، لزوما به معنی دست نایافتن به قدرت نخواهد بود. قدرت با ابزارهای مختلف حاصل میشود که رای و رضایت مردم یکی از شیوههای آن است.
برخلاف تصور ، حتی سکولارها و لامذهبان هم میتوانند در انتخابات، حامی اصولگرایان گردند، اما مشروط به مشاهده صداقت و انصاف در اصولگرایان، امری که در دهه گذشته، اصولگرایان آن را عملا به فراموشی سپردند و افراطیون اصولگرا آن را بر سایر اصولگرایان تحمیل نمودند.
اصولگرایان بیش از سایر جناحها خود را ارزشی و طرفدار اخلاق و مذهب جلوه میدهند. اما در جامعهای که بخش عظیمی از آن سنتی و طرفدار مذهب است، چرا اکثریت این جامعه، این ادعا را از سوی اصولگرایان باور نمیکنند؟ و اگر باور کنند، آیا گرایش به آنان افزونتر نخواهد شد ؟
مردم از دروغ، نیرنگ، تهمت، افترا، فحاشی، ریا و دورویی، بیانصافی و اجحاف ، غارت و دزدی اموال دولتی و زدو بند و فامیلگرایی ، دخالت در زندگی خصوصی مردم ، سختگیریهای بیدلیل و بیمنطق و بیانصافی خسته و آزردهاند. اگر مردم در جناحی صداقت و انصاف و عدالت بیابند، به آن جناح اعتماد خواهند کرد. این مساله در مورد اصولگرا و اصلاحطلب به یک اندازه صادق است.
یکی از اشکالات کنونی اصولگرایان، بیتوجهی به اصول اخلاق اجتماعی است. اکنون مردم از حاکمیت اصولگرایان میترسند و مردم حاکمیت اصولگرایان را مساوی با جنگ و خشونت، دخالتهای ناروا در امور زندگی خصوصی =، اقدامات فراقانونی با توجیهات دینی میبینند.
اصولگرایان ادعا میکنند آنان بیش از دیگران بر این اصول اخلاقی پای میفشارند. اما مردم گفتار اصولگرایان را با رفتارشان مغایر میدانند. اصولگرایان ، پس از الزام به اصول کلی اخلاقی، تکلیف خود را تنهابا یک اصل باید تکلیف خود را روشن کنند و آن "قبول یا عدم قبول رای مردم " است. حتی اگر رای مردم را تاکتیکی و از " باب مماشات " و یا از " باب ضرورت " و یا " دفع افسد به فاسد " تعبیر کنند ، باز راهی برای جلب نظر مردم خواهند یافت.
اصولگرایان البته میتوانند بگویند، ما با ابزارهای قدرت ، و بدون توجه به رای و خواست مردم قدرت خود را حفظ خواهیم کرد و همانگونه که برخی از تئوریسینهای آنان میگویند ، رای مردم را فاقد اصالت شرعی و عقلی میدانند. در این صورت راهی متفاوت از قانون اساسی و روند رو به گسترش خواست و اراده مردم در در پیش گرفتهاند. راهی که به رویارویی با مردم منجر خواهد شد.
اصولگرایان نشان دادهاند که از لحاظ نظری و عملی و در صورت لزوم، ظرفیت آن را دارند تا با تفسیر موسّع از اصول ادعاییشان، راه را برای تغییر و انعطاف و سازگاری با شرایط متغیر و بنا به مقتضیّیات روز انجام دهند.
اصولگرایان میتوانند گرایشات مردمگرایانه و عدالتطلبانه ، و یا گرایشات فردی و سرمایهداری داشته باشند ، آنان قادر خواهند دوباره با رای مردم به قدرت اجرایی برگردند ، اما رعایت حداقلها و جلب نظر مردم شرط اساسی آن است.
نواصولگرایی ادعای بزرگی است که تنها با تغییرات مفهومی و نظری تحقق مییابد و امثال قالیباف حداقل اکنون، فاقد چنین توان و ظرفیتی است.
مواضع احمدینژاد و یاراناش را شاید با مسامحه بتوان نوعی اصولگرایی نو توصیف نمود. اصولگرایی که با برداشتی جدید از نظرات انجمن حجیته نزدیک گردیده است.
در حلقه یاران احمدینژاد ، اکنون صدایی مبهم ، اما متفاوت در مورد مردم و حاکمیت رای آنان و برخلاف رویّه گذشته اصولگرایانه احمدینژاد شنیده میشود. این سخن به هیچوجه با مفروضات نظری اصولگرایان سنتی یکسان نیست و راه را برای تعریفی جدید از اصولگرایی خواهد گشود.
با پذیرش " رای مردم و حق حاکمیت واقعی مردم بر سرنوشت خویش "، همه راهها بسوی اصولگرایان گشوده خواهد شد. با تبعیت واقعی و نه تزئینی از رای مردم، قانون اساسی مبنا و معیار و ملاک اصولگرایان هم خواهد گشت و پس از آن بدون توسل به زور و اجبار و رانت سیاسی، میتوانند برنامههای خویش را به مردم عرضه کنند و برای بازگشت در قدرت و بر اساس انتخاب مردم امیدوار باشند.
اصلاحطلبان دریافتهاند که وجود رقیبی به نام "اصولگرایان ِ معتقد به حاکمیت رای مردم " و یا هر رقیب دیگری ، از جمله دگراندیشان مردمگرا ، نهتنها قابل پذیرش ، که لازمه رشد و توسعه کشور و حتی اصلاحطلبان خواهد بود.
مساله محوری ما و اصولگرایان قبول یا رد رای مردم و حاکم دانستن آن بر همه مناسبات و توافقات اجتماعی است . قانون منبعث از رای مردم ملاک و معیار داوری است. اصولگرایان و اصلاحطلبان ، مذهبی و غیرمذهبی شیعه و سنی ، لائیک و سکولار، سوسیال دموکرات یا لیبرال دموکرات ، همه ، در هنگام رسیدن به چراغ قرمز راهنمایی متوقف و با سبز شدن چراغ حرکت خواهند کرد. کسی نمیپرسد که پشت چراغ راهنمایی چه کسی و با چه عقیدهای ایستاده است. همه ملزم به رعایت آن هستند. التزام به قانون اساسی و نه لزوما اعتقاد به قانون ، شرط زندگی مدنی است.
اصولگرایان، در گام اول به اصول اخلاقی بازگردند . و در گام با تجدیدنظر در اصول، سنتی، نواصولگرایی را تحقق بخشند. تنها راه با مردم ماندن ، حداقل برداشتن یک گام به جلو است.
دیدگاه تان را بنویسید