یادداشتی از بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت خارجه
مناسبات ایران و اروپا از چه فرصتها و چالشهایی برخوردار است؟/ اروپا پلسازی کند نه دیوارکشی
بهرام قاسمی در یادداشتی نوشت: تبدیل تهدیدها به فرصتها، نیازمند خلاقیت و شجاعت و درایت است. حال نوبت اروپاست تا از فرصتها و تهدیدات موجود، پلی بسازد برای اتصال و ارتباط بیشتر با ایران. انتظار داریم اروپا راه شریک غربی خود، یعنی آمریکا را در ساختن دیوارها و تخریب پلها در پیش نگیرد.
اعتمادآنلاین| بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت خارجه در یادداشتی در سالنامه اعتماد نوشت: روابط ایران و اروپا، به قرنها قبل و به زمان شکلگیری نظام مدرن بینالملل مبتنی بر دولت- ملتها باز میگردد. اروپا تا قبل جنگ جهانی دوم، بعنوان محور و کانون اصلی نظام بینالملل، نقش برجستهای در حیات سیاسی و اقتصادی و بخصوص تحولات ژئوپلتیک و تاریخی مرتبط با کشورمان ایفا میکرد. با تحولات پس از جنگ جهانی دوم و تغییر در قطببندیهای قدرت و انتقال کانون قدرت و تحول در نظام بینالمللِ اروپا- محور به نظام دوقطبی آمریکا و شوروی، و آغاز روند همگرایی اقتصادی در قاره سبز؛ مناسبات ایران و اروپا نیز وارد فضای تازه و مدار جدیدی شد. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، مناسبات ایران با اغلب کشورهای عمده اروپایی در ابعاد متنوعِ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و حتی نظامی برقرار بود. نکته قابل توجه اینکه پس از شکلگیری جامعه اقتصادی اروپا ( EEC ) بعنوان سلفِ اتحادیه اروپای کنونی در سال 1957 میلادی، اولین معاهده همکاری تجاری و گمرکی میان این جامعه با کشوری خارج از اروپا، در سال 1964 با کشورمان منعقد و حتی دفتر تجاری دو طرف نیز گشوده شد. با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و روی کار آمدن نظامی جدید مبتنی بر آموزههای انقلابی و اسلامی، مناسبات ایران و اروپا بطور اساسی دستخوش تغییر و تبدیل شد.
مناسبات ایران و اروپا در چهار دهه گذشته از زمان پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی تاکنون، فراز و فرودها و تکانهها و تلاطمهای مختلفی را تجربه نموده است، معذالک نوعی استمرار درعین ِتحول را میتوان در لایههای زیرین روابط دو طرف مشاهده کرد که ناشی از این است که دو طرف نمیتوانند واقعیت وجودی طرف مقابل را نادیده انگارند. لذا الزامات و اقتضائات ناشی از این واقعیت وجودی ِغیرقابل انکار، و نقش و تاثیر متقابل این دو بازیگر مهم و کنشگر فعال، موجب ثبات در عین تحول در تعاملات و مراودات متنوع دو طرف گردیده است.
سیکل و چرخه مناسبات ایران و اروپا، در چهار دهه اخیر، ادوار مختلفی از تنش رکود و کمتحرکی تا گشایش و گشودگی را شاهد بوده است. ادواری همچون جنگ سفارتخانهها، برقراری رابطه، دوره دیالوگ حساس، مرحله گفتگوی فراگیر و جامع، مذاکرات تجاری و سند سیاسی، تحدید سیاسی و تحریم اقتصادی، و دوره اخیر یعنی گشایش پسا-برجامی از جمله مهمترین ادوار مناسبات ایران و اروپا محسوب میشوند.
مناسبات و تعاملات ایران و اروپا، چه در قالب دوجانبه و چه بخصوص در قالب جمعی یعنی با اتحادیه اروپایی، به دلیل گستردگی و تنوع موضوعی و اهمیت خاص و حساسیت زیاد آن، همواره در معرض فشارها، آسیبها، فضاسازیها و تاثیرات ناشی از شرایط داخلی، محیط پیرامونی و بویژه کنشگران منطقهای و قدرتهای فرامنطقهای قرار داشته است. لذا سطح و کیفیت روابط ایران و اروپا، در هر دوره، در واقع بازتاب و برآیندی از نیروهای مختلف و شرایط و مقتضیات محیط بینالمللی است. اما آنچه باعث دوام و بقای این روابط گردیده و روندی تکاملی را شکل داده، علاوه بر ویژگیهای سیاسی و اقتصادی دو طرف، ناشی از الزامات و مختصات ژئوپلیتیکی آنهاست. لذا در واقع میتوان در گذر ادوار و مراحل مختلف، نوعی پختگی و قوامیابی را مشاهده کرد. بهگونهای که به نظر میرسد دو طرف به نوعی مفاهمه معقول و تکامل فکری در قبال یکدیگر دست یافتهاند: اینکه جمهوری اسلامی ایران، کنشگری بیبدیل و بازیگری تاثیرگذار و تعیینکننده در منطقهای پرآشوب و بحرانزده است و اینکه اروپا دیگر آن قدرت استعماری برج عاج نشین قرن نوزدهم نیست که بتواند اراده خود را بر سایر ممالک تحمیل نماید. امروز این درک و پنداشت وجود دارد که عصر مناسبات نامتوازن و نابرابرِ گذشته، مدتهاست به پایان رسیده و اروپا بایستی به الزامات و اقتضائات دنیای پسا-استعماری قرن بیست و یکم تن دهد.
اروپای به ظاهر متحد، با 27 عضو مختلف و یک عضو درحال خروج، در ربع قرن اخیر دو جریان مختلف و دو مسیر متضاد را به نمایش گذاشته است: یکی روند تشدید و توسعه همگرایی از طریق گسترش کمی و طولی در اعضای آن ( از 12 عضو به 15 و ناگهان 25 و 28 کشور عضو) و دیگری روند پیدا و پنهان از بحرانها و چالشهای درونی اتحادیه، شامل چالش های سیاسی- امنیتی، تشدید تضادهای درون بلوک غرب، بحران اقتصادی، بحران اخلاقی و حقوقی و نهایتا سناریوی تجزیه و جدایی که با خروج انگلیس از اتحادیه کلید خورده است. لذا اروپای امروز، درعین توسعه و گسترش کمی و طولی، با چالشهای کیفی و عمقی مواجه است، بنابراین درک این شرایط و انطباق با آن و تنظیم مطالبات و خواستهها با واقعیتهای پیدا و پنهان، رمز موفقیت اتحادیه اروپاست. بخصوص اینکه با روی کارآمدن یک دولت شبه نظامی و آشوبطلب در آمریکا که ریاست آن را فردی با مختصات و ویژگیهایِ شخصیتیِ عجیب و نامعمول بنام دونالد ترامپ بر عهده دارد و عنان کار در اختیار جمعی از نظامیان بلندپایه سابق و فعلی است؛ اروپا نیازمند تامل و بازاندیشی و تدبیر ویژهای است. چرا که رویکردها، سیاستها و مواضع و اقدامات مجموعه دولتمردان آمریکایی و بخصوص شخص ترامپ، به مثابه زلزلهای در ارکان ساختار نظام بینالملل است و می توان آن را «آنارشی در نظم لیبرال دموکراسی» نامید و توصیف کرد. اینجاست که اروپاییها باید درک و پنداشت و برداشت درستی از روندهای جاری در سطح بینالمللی و بخصوص منطقه فوق حساس و راهبردیِ غرب آسیا داشته و از افتادن در دام جریانات گریز از مرکز که به دنبال تضعیف پایههای همگرایی و همبستگی اروپایی هستند، اجتناب نماید.
امروز نظام بینالمللِ برخاسته از خاکسترِ جنگ دوم جهانی، مبتنی بر نظم لیبرال دموکراسی، بیش از هر زمان دیگری با چالشها و بحرانهای درونی مواجه است. بحرانها و چالشهایی است که به نحو شگفتآوری عمدتا از ناحیه کشوری است که داعیه نظمبخشی و نظمدهی به چنین نظامی را دارد، یعنی ایالات متحده آمریکا. آمریکایی که ظرف دو دهه اخیر با ناکامیها و هزیمتها و پسرفتهای متعددی در عرصههای مختلف ژئوپلتیکی عالم از خاوردور گرفته تا آسیای میانه و غرب آسیا مواجه شده و هیمنه و هیبتش بیش از هر زمانی زیر سئوال رفته، اینک تحت رهبری رئیسجمهوری ساختارشکن، نظم گریز و جنگافروز در تلاش برای بازتعریف و بازطراحی جایگاه از دست رفته این کشور بر فراز نظام بینالملل نوینِ درحال تکوین است. حال سئوال اینجاست که قدرتهای اروپایی و اتحادیه اروپا، در کجای این بازی قدرت و مناسبات جدید قدرت و قطببندیهای تازه میخواهند قرار بگیرند و آیا میخواهند نقش بره را بازی کنند یا شیر؟
اروپا بدون تردید بخشی از توفیقات درسیاست خارجی و امنیتیِ مشترک خود و در عرصه همگرایی و همبستگی اروپایی در ربع قرن اخیر را وامدار و مدیون جمهوری اسلامی ایران است. توافق هستهای، موسوم به برجام، میان ایران و گروه 1+5 که سه کشور اروپائی فرانسه، آلمان و انگلیس از پایه گذاران آن محسوب میشوند و خانم موگرینی بعنوان نماینده اتحادیه و گروه مذکور، نقش محوری درآن یافته است؛ میراثی مشترک برای ایران، اروپا و جامعه جهانی است که صیانت و حراست از آن وظیفه ای است که بیش از همه بر دوش اروپا سنگینی می کند. بدون تردید اثبات کارآمدی و کاردانی و عقلانیت سیاسیِ اروپا درگرو هوشمندی و فراست آن دربرابر یکجانبه گرائی، زیاده خواهی و عهد شکنی ِ آمریکاست.
با چنین ترسیمی از وضعیت و باتوجه به سه مولفه اساسی یعنی شرایط بغرنج بین المللی (بدلیل سیاستها و اقدامات بحرانزای آمریکا)، شرایط خاص اروپا (ناشی از چالش های پیش گفته) و وضعیت متشنج منطقه غرب آسیا (ناشی از مداخلات و مخاصمات آمریکا و متحدین منطقه ای اش)، اجمالا می توان سالی پرچالش و دشوار برای همگان از جمله اروپا را انتظار داشت.
به نظر میرسد بزرگترین چالش فراروی ایران و اروپا درسال1397 خورشیدی، چگونگی تعامل سازنده جهت مقابله موثر با تشنجآفرینیها و بحرانسازیهایِ تصنعیِ آمریکای ترامپ است. برجام همزمان هم فرصتی مغتنم و تاریخی برای اثبات کارآمدیِ عقلانیت و منطق ِگفتگو در حل و فصل بحران ها و اختلافات بینالمللی است و هم درصورت عدم درایت و هوشمندی، می تواند تبدیل به تهدیدی برای نظام بین الملل گردد و منطق جنگطلبی آمریکا و همپیمانان منطقهایاش را بر منطق گفتگو و مفاهمه غالب گرداند. چالش دشوار دیگر فراروی ایران و اروپا، ورود بی محابا و نسنجیده به گردابی است که آمریکائی ها با زیاده خواهی و الصاق موضوعات بی ارتباط با برجام، درصدد ایجاد آن هستند تا همزمان ایران و اروپا را درگیر و گرفتار نمایند و بدین ترتیب آثار مثبت و مفید برجام برای جامعه جهانی و از جمله اروپا و البته کشورمان را بلا اثر سازند. دیگر چالش فراروی دو طرف در سال آتی، تداوم روند محافظه کاری و احتیاط بی دلیل نهادهای مالی و بانک های بزرگ و محافل و شرکت های عمده اروپائی در کار اقتصادی با کشورمان است. اتفاقا منافع اساسی و راهبردی اروپا و در گستره ای وسیع تر، جامعه جهانی ایجاب می کند تا با قدرت و قوت هرچه تمام تر در مقابل یکجانبه گرائی و زورگوئی و تحمیل تحریم های ثانویه از سوی آمریکا ایستادگی کنیم. اروپا یکبار در سال 1996 درمقابل تحمیل تحریم های ظالمانه آمریکا بواسطه قانون داماتو ایستادگی کرد و زیر بار تحریمهای فرامرزی آمریکا نرفت و نتیجه مثبت آنرا هم دید. حالا نیز نفع همگان در مقابله موثر و قاطع با زیاده خواهی و زورگویی بلامنطق آمریکاییهاست.
در مقابل، فرصت های فراوانی در عرصهها و حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی، تجاری، صنعتی، فناوری، و حتی علمی و فرهنگی فراروی ما و اروپا قرار دارد: مقابله موثر و مشترک با چالش های نوین جهانی از جمله مبارزه با قاچاق موادمخدر، قاچاق انسان، جنایات سازمان یافته و حفظ محیط زیست ازجمله این عرصه ها و حوزه های مهم همکاری است. مبارزه و مقابله همه جانبه و بدون تبعیض با تروریسم بخصوص تروریسم تکفیری- وهابی و همچنین هماهنگی و همفکری و همکاری عملی در مقابله با بحران های انسانی در یمن و تشریک مساعی و همفکری جهت یافتن راه حل های سیاسی برای بحران های منطقه ای؛ از دیگر فرصت ها و امکانات برای تعامل و همکاری در سال پیش روست. اروپا بیش و پیش از هر بازیگر دیگری می داند و با تمام وجود درک می کند که تشدید بحران های انسانی در کشورهای خاورمیانه از جمله تداوم حملات خونین و مرگبار و ضدانسانی به یمن، سوریه و عراق از سوی برخی دوستان منطقه ای آنها، می تواند یکبار دیگر منجر به خیزش امواج مهاجرین و آوارگان و پناهجویان به سمت پایتخت های اروپایی گردد. امیدواریم اروپاییها نیز ارزش اقدامات و جانفشانیهای ایران در مقابله با تروریسم تکفیری بخصوص داعش را بدانند و قدردان آن باشند.
میگویند وجه مشترک انسان های موفق و دولت های کامیاب در فراچنگ آوردن فرصتهاست . یک ویژگی منحصر به فرد این انسان ها و دولت های موفق نیز این است که قادرند با درایت و تدبیر از تهدیدات و بحرانها و آسیبها، فرصت بسازند. تبدیل تهدیدها به فرصتها، نیازمند خلاقیت و شجاعت و درایت است. حال نوبت اروپاست تا از فرصت ها و تهدیدات موجود، پلی بسازد برای اتصال و ارتباط بیشتر با ایران. انتظار داریم اروپا راه شریک غربی خود، یعنی آمریکا را در ساختن دیوارها و تخریب پلها در پیش نگیرد.
دیدگاه تان را بنویسید